متن زیبای دکتر شریعتی با نام:نیایشی از دکتر شریعتی

خدایا: رحمتی کن تا ایمان، نام و نان برایم نیاورد،

قوتم بخش تا نانم را، و حتی نامم را در خطر ایمان افکنم،

تا از آنها باشم که پول دنیا را می گیرند و برای دین کار می کنند،

نه آنها که پول دین می گیرند و برای دنیا کار می کنند.
خدایا همواره تو را سپاس می گذارم

که هر چه، در راه تو و در راه پیام تو،پیش تر می روم و بیشتر رنج می برم، آنها که باید مرا بنوازند، می زنند،

آنهاکه باید همگامم باشند، سد راهم می شوند،

آنها که باید حق شناسی کنند،حق کشی می کنند،

آنها که باید دستم را بفشارند، سیلی می زنند،

آنها که باید در برابر دشمن دفاع کنند، پیش از دشمن حمله می کنند

و آنها که باید در برابر سمپاشی های بیگانه، ستایشم کنند، تقویتم کنند، امیدوارم کنند و تبرئه ام کنند، سرزنشم می کنند

،تضعیف می کنند،نومیدم می کنند،متهمم می کنند،

تا در راه تو از تنها پایگاهی که چشم یاریی دارم و پاداشی،نومید شوم، چشم ببندم،رانده شوم....

تا تنهاامیدم تو شود،

چشم انتظارم تنها به روی تو بازماند

تنها از تو یاری بطلبم،

تنها از تو پاداش گیرم،

در حسابیکه با تو دارم،شریکی دیگر نباشد،

تا تکلیفم با تو روشن شود،

تا تکلیفم با خودم معلوم گردد،

تا حلاوت اخلاص را که هر دلی اگر اندکی چشید،هیچ قندی درکامش شیرین نیست بچشم.
خدایا:اخلاص!اخلاص!

  • برباد رفته

متن زیبای دکتر شریعتی با نام:نیایش دکتر شریعتی

نیایشی دیگر از دکتر علی شریعتی
خدایا!
به علمای ما مسئولیت
و به عوام ما علم
و به مومنان ما روشنایین
و به روشنفکران ما ایمان
و به متعصبین ما فهم
و به فهمیدگان ما تعصب
و به زنان ما شعور
و به مردان ما شرف
و به پیران ما آگاهی
و به جوانان ما اصالت
و به اساتید ما عقیده
و به دانشجویان ما نیز عقیده
و به خفتگان ما بیداری
و به دینداران ما دین
و به نویسندگان ما تعهد
و به هنرمندان ما درد
و به شاعران ما شعور
و به محققان ما هدف
و به نومیدان ما امید
و به ضعیفان ما نیرو
و به محافظه کاران ما گشتاخی
و به نشستگان ما قیام
و به راکدان ما تکان
و به مردگان ما حیات
و به کوران ما نگاه
و به خاموشان ما فریاد
و به مسلمانان ما قرآن
و به شیعیان ما علی(ع)
و به فرقه های ما وحدت
و به حسودان ما شفا
و به خودبینان ما انصاف
و به فحاشان ما ادب
و به مجاهدان ما صبر
و به مردم ما خودآگاهی
و به همه ملت ما همت، تصمیم و استعداد فداکاری
و شایستگی نجات و عزت
ببخش.
دکتر علی شریعتی

  • برباد رفته

متن زیبای دکتر شریعتی با نام:فاجعه مصلحت اندیشی

خدایا: مرا ازاین فاجعه پلید "مصلحت پرستی" که چون همه گیر شده،

وقاحتش از یاد رفته

و بیماریی شده که از فرط عمومیتش، هر که از آن سالم مانده، بیمار می نماید

مصون بدار،

تا: "به رعایت مصلحت، حقیقت را ذبح شرعی نکنم".
خدایا: قناعت، صبر و تحمل را از ملتم باز گیر و به من ارزانی دار.
خدایا: این خورده بین حسابگر مصلحت پرست را که بر دو شاه بال "هجرت" از "هست"، و "معراج" به "باشد"

بندهای بیشمار می زند

در زیر گامهای این کاروان شعله های بیقرار شوق، که در من شتابان می گذرد، نابود کن!
بکش، یا چندان برکش،

تا خود خواهی دیگران را احساس نکنم و از آن در رنج نباشم.(آمین یا ربالعالمین)

  • برباد رفته

متن زیبای دکتر شریعتی با نام:فاطمه ، فاطمه است

با دکتر علی علی شریعتی همراه می شوم تا یادی ازحضرت فاطمه (س)کرده باشم.

درکتاب مفاخر ایران زمین از دکتر شریعتی آمده است:
خواستم از«بوسوئه»تقلید کنم،خطیب نامور فرانسه که روزی در مجلسی با حضور لویی،از« مریم:سخن می گفت:
گفت:

هزارو هفثصد سال است که همه ی سخنوران عالم در باره مریم داد سخن داده اند.

هزار و هفتصد سال است که همه ی فیلسوفان و متفکران ملت ها در شرق و غرب، ارزش های مریم را بیان کرده اند.
هزار و هفتصد سال است که شاعران جهان، در ستایش مریم همه ی ذوق و قدرت خلاقه شان را به کار گرفته اند...

اما مجموعه گفته ها، اندیشه ها و کوشش ها و هنر مندی های همه در طول این قرن های بسیار،

به اندازه یک کلمه نتوانستندعظمت های مریم را را باز گویند که:«مریم، مادر عیسی است».
و من خواستم با چنین شیوه ای از فاطمه بگویم، در ماندم:
خواستم بگویم، فاطمه دختر خدیجهٔ بزرگ است،
دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم، که فاطمه دختر محمد(ص) است.
دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم، که فاطمه همسر علی(ع) است.
دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم، که فاطمه مادر حسین(ع) است.
دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم، که فاطمه مادر زینب(س) است.
باز دیدم که فاطمه نیست.
نه، این‌ها همه هست و این همه فاطمه نیست.
فاطمه، فاطمه است.

  • برباد رفته

متن ادبی:نمی دانم پس از مرگم چه خواهدشد

سوال این است : بودن یا نبودن؟!

عمرم راکه نگاه میکنم ، پر است از بالا و پائین های زیاد

آرامش و توفان هائی سهمگین

گاهی پر از شور و شادی

و گاهی پر از غم واندوه

شاید من خیلی نرمال نیستم

شاید زیادی به احساساتم بها می دهم

شاید باید به گونه دیگری عمل کنم

گاه می اندیشم : خبر مرگ مرا که به تو خواهد گفت؟

شانه بالا زدنت را بی قید

و تکان دادن دستت که مهم نیست زیاد

براستی برای چه باید این رنج گران وسهمگین روحی را تحمل کنم

نوسانی به درازای جهان

و تکانی به بلندای زمان

گاه می اندیشم: ز چه رو باید بود؟

و چرا باید این درد گران را تحمل نمود؟

کاش می شد که بدانم ، پس از مرگم چه خواهد شد؟

نمی دانم پس ازمرگم چه خواهد شد؟

نمی خواهم بدانم کوزه گیراز خاک اندامم چه خواهد ساخت

ولی بسیار مشتاقم

که از خاک گلویم سوتکی سازد

به دست کودکی گستاخ و بازیگوش

و او یکریز و پی در پی

دم گرم خودش را بر گلویم سخت بفشارد

و خواب خفتگان خفته را سخت آشفته سازد

بدین سان بشکند  در من

سکوت مرگبارم را!!

  • برباد رفته

دلی که هوای رفتن دارد

گاهی دلت هوای رفتن دارد

گاه سینه ات تنگی می کند

و نفس آنقدر سنگین میشود که نفس کشیدن سخت میشود و سنگین

که تنها ارزویت این است که این نفس ، نفس آخرین باشد

گاه آنقدر دلتنگ میشوی که هیچ چیز را نمی بینی

امروز دلم ، هوای رفتن دارد

امروز دلم ؛ برای پرواز، تنگ است

و آنقدر بی قرار رفتنم ، که طلوع آفتاب را ندیدم!!

پایان راه ، برایم مهم نیست

مهم رفتن است

آب روان هم وقتی جائی می ماند، می گندد

حس ناجوریست

درد ناکوکی است

و تحملش سخت تر از سخت است

  • برباد رفته

کلمه مقدس است

نوشتن یعنی ، آفریدن!!!

یعنی نویسنده بتواند با کلمات ، شوری ایجاد کند

فریادی را از سینه آزاد کند

نمی دانم آیا کلمات را نویسندگان ساخته اند!

یا اینکه اول کلمه ها بیان شده بودند و بعد نوشته شدند!

کلمه معنای همه گیتی را دارد

کلمه میتواند جان بدهد

میتواند جان بگیرد

کلمات زیبا هستند

کلمات حقی دارند بر گردن گوینده و یا نویسنده!!

کلمات را بیهوده استفاده نکنیم!

کلمه مقدس است!!!

  • برباد رفته

شعر زیبای ((یک با یک برابر نیست))

معلم پای تخته داد می زد
صورتش از خشم گلگون بود
و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود!
ولی ‌آخر کلاسی ها
لواشک بین خود تقسیم می کردند!!
و آن یک ، گوشه ای دیگر "جوانان" را ورق می زد
معلم های و هو می کرد و با آن شور بی پایان
تساوی های جبری رانشان می داد
خطی خوانا به روی تخته ای کز ظلمتی تاریک ، غمگین بود !!
تساوی را چنین بنوشت :
"یک با یک برابر هست."
از میان جمع شاگردان یکی برخاست
همیشه یک نفر باید به پا خیزد
به آرامی سخن سر داد:
"تساوی اشتباهی فاحش و محض است."
معلم
مات بر جا ماند.
و او پرسید:
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آیا باز
یک با یک برابر بود؟
سکوت مدهوشی بود و سئوالی سخت!!
معلم خشمگین فریاد زد :
"آری برابر بود."
و او با پوزخندی گفت :
"اگر یک فرد انسان واحد یک بود؟
آن که زور و زر به دامن داشت بالا بود ؟
وانکه قلبی پاک و دستی فاقد زر داشت ، پایین بود !!
اگر یک فرد انسان واحد یک بود ،
آن که صورت نقره گون چون قرص مه می داشت ، بالا بود ؟
وان سیه چرده که می نالید، پایین بود؟
اگریک فرد انسان واحد یک بود
این تساوی زیر و رو می شد
حال می پرسم یک اگر با یک برابر بود
نان و مال مفت خواران
از کجا آماده می گردید؟
یا چه کس دیوار چین ها را بنا می کرد ؟
یک اگر با یک برابر بود
پس که پشتش زیر بار فقر خم می شد ؟
یا که زیر ضربت شلاق له می گشت ؟
یک اگر با یک برابر بود
پس چه کس آزادگان را در قفس می کرد ؟"
معلم ناله آسا گفت :
"بچه ها در جزوه های خویش بنویسید
یک با یک برابر نیست."

------------------------------------------

اثری بدیع و زیبا از خسرو گلسرخی

  • برباد رفته

تشکیلات سازمانی و نا مشخص بودن شرح وظایف

ظاهرا سازمان های دولتی در ایران ، صرفا به منظور ایجاد شغل و دادن کمک هزینه زندگی ایجاد شده اند!!

در اینجا هدف استراتژیک و چشم انداز اهداف سازمانی، همه جملات و کلماتی زیبا هستند

که جمعی از مدیران بدون توجه به معنای آنها و حتی دلیل آن

و صرفا به جهت زیبا بودن و دهان پرکن بودن آنها ، از آنها استفاده می کنند

پس دیگر ایرادی ، وارد نیست

هر اتفاق و رویدادی در ادارات و سازمانهای ما ، با در نظر گرفتن هدف فوق، قابل توجیه هست

حالا معاون اداراه و رئیس اداره تداخل وظیفه و مسئولیت دارند

کارهای ساده که خودشان مستقیم دستور میدهند

اما اگر خرابکاری شد

آن موقع رئیس اداره باید جوابگو باشد

مواردی که اصلا در جریان آنها نبوده است

نمی داند چیست

چرا اجرا شده

چه کسی دستور داده

اما او باید پاسخگو باشد

زیرا

اینجا ایران است

  • برباد رفته

بررسی کارشناسانه و پاداش پیدا کردن راه کارهای حل مسئله

چند سال پیش ، قطعه زمینی را جهت ساخت ساختمان جدید اداره ما خریداری نمودند!!

اینکه چگونه و به چه صورتی آن زمین خریداری شد را در نوشته های قبلی گفته ام

اما یک خاطره جالب در این خصوص دارم

من  به همراه چند تن از کارشناسان را بعنوان اعضای کمیته ساختمان انتخاب کردند

قرار شد اعضای کمیته ضمن بررسی دقیق موارد ، نظرات و دیدگاه های خودرا به مدیریت اعلان کنند

چندین جلسه تشکیل شد

ساعت ها وقت گذاشتیم

بررسی کردیم

تحلیل انجام شد

مشاوره گرفتیم

درنهایت به این نتیجه رسیدیم که با توجه به  کاربری مسکونی زمین خریداری شده و عرض کم،

این زمین از نظر اعضای کمیته به درد ساخت ساختمان اداری نمی خورد

چرا که علاوه بر هزینه قابل توجهی که باید بابت تغییر کاربری پرداخت میشد

مکان زمین هم مناسب نبود

پارکینگ نداشت

و بایت این هم باید هزینه قابل توجهی میشد که شد

همه را بصورت صورتجلسه تنظیم کردیم

تایپ شد

امضا کردیم

بعد از جلسه همه اعضا سرخوش از به نتیجه رسیدن زحمات چند هفته ای

خوشحال بودیم که وظیفه خود را بدرستی انجام دادیم

و با این کار از حیف ومیل بیت المال و ایجاد مشکلات و معضلات در آینده جلوگیری کرده ایم

فردا صبح همه ما را جهت یک جلسه فوری در دفتر مدیریت جمع کردند

یکی از مدیران ارشد یخ مجلس را شکست و داد سخن در داد:

عده ای نادان با بررسی های احمقانه خود ، ایراداتی را بر زمین خریداری شده وارد نموده اند

و چون این کار باعث ایجاد تنش و بینظمی میشود

من بعد اگر کسی در اینخصوص نظر داد

و حرفی زد

من بعنوان یکی از اعضای مدیریت ، یک کاسه پر از مدفوع انسان را دهانشان جا خواهم داد!!!

پاداش خوبی بود. البته من آنموقع نفهمیدم که چگونه باید باشم وچرا این حرف زده شد

اما بعدها با توجه به اینکه چند نفر از نفراتی که دست اندرکار خرید زمین بودند

گنج پیدا کردند و سریع السیر در زمینه مالی پیشرفت نمودند

تازه  به بطن مطلب پی بردم

  • برباد رفته
به جز از عشق
که اسباب سرافرازی بود
آزمودیم همه
کار جهان بازی بود