۲۴۵ مطلب با موضوع «آرا و نظرات» ثبت شده است

کلمه مقدس است

نوشتن یعنی ، آفریدن!!!

یعنی نویسنده بتواند با کلمات ، شوری ایجاد کند

فریادی را از سینه آزاد کند

نمی دانم آیا کلمات را نویسندگان ساخته اند!

یا اینکه اول کلمه ها بیان شده بودند و بعد نوشته شدند!

کلمه معنای همه گیتی را دارد

کلمه میتواند جان بدهد

میتواند جان بگیرد

کلمات زیبا هستند

کلمات حقی دارند بر گردن گوینده و یا نویسنده!!

کلمات را بیهوده استفاده نکنیم!

کلمه مقدس است!!!

  • برباد رفته

شعر زیبای ((یک با یک برابر نیست))

معلم پای تخته داد می زد
صورتش از خشم گلگون بود
و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود!
ولی ‌آخر کلاسی ها
لواشک بین خود تقسیم می کردند!!
و آن یک ، گوشه ای دیگر "جوانان" را ورق می زد
معلم های و هو می کرد و با آن شور بی پایان
تساوی های جبری رانشان می داد
خطی خوانا به روی تخته ای کز ظلمتی تاریک ، غمگین بود !!
تساوی را چنین بنوشت :
"یک با یک برابر هست."
از میان جمع شاگردان یکی برخاست
همیشه یک نفر باید به پا خیزد
به آرامی سخن سر داد:
"تساوی اشتباهی فاحش و محض است."
معلم
مات بر جا ماند.
و او پرسید:
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آیا باز
یک با یک برابر بود؟
سکوت مدهوشی بود و سئوالی سخت!!
معلم خشمگین فریاد زد :
"آری برابر بود."
و او با پوزخندی گفت :
"اگر یک فرد انسان واحد یک بود؟
آن که زور و زر به دامن داشت بالا بود ؟
وانکه قلبی پاک و دستی فاقد زر داشت ، پایین بود !!
اگر یک فرد انسان واحد یک بود ،
آن که صورت نقره گون چون قرص مه می داشت ، بالا بود ؟
وان سیه چرده که می نالید، پایین بود؟
اگریک فرد انسان واحد یک بود
این تساوی زیر و رو می شد
حال می پرسم یک اگر با یک برابر بود
نان و مال مفت خواران
از کجا آماده می گردید؟
یا چه کس دیوار چین ها را بنا می کرد ؟
یک اگر با یک برابر بود
پس که پشتش زیر بار فقر خم می شد ؟
یا که زیر ضربت شلاق له می گشت ؟
یک اگر با یک برابر بود
پس چه کس آزادگان را در قفس می کرد ؟"
معلم ناله آسا گفت :
"بچه ها در جزوه های خویش بنویسید
یک با یک برابر نیست."

------------------------------------------

اثری بدیع و زیبا از خسرو گلسرخی

  • برباد رفته

تشکیلات سازمانی و نا مشخص بودن شرح وظایف

ظاهرا سازمان های دولتی در ایران ، صرفا به منظور ایجاد شغل و دادن کمک هزینه زندگی ایجاد شده اند!!

در اینجا هدف استراتژیک و چشم انداز اهداف سازمانی، همه جملات و کلماتی زیبا هستند

که جمعی از مدیران بدون توجه به معنای آنها و حتی دلیل آن

و صرفا به جهت زیبا بودن و دهان پرکن بودن آنها ، از آنها استفاده می کنند

پس دیگر ایرادی ، وارد نیست

هر اتفاق و رویدادی در ادارات و سازمانهای ما ، با در نظر گرفتن هدف فوق، قابل توجیه هست

حالا معاون اداراه و رئیس اداره تداخل وظیفه و مسئولیت دارند

کارهای ساده که خودشان مستقیم دستور میدهند

اما اگر خرابکاری شد

آن موقع رئیس اداره باید جوابگو باشد

مواردی که اصلا در جریان آنها نبوده است

نمی داند چیست

چرا اجرا شده

چه کسی دستور داده

اما او باید پاسخگو باشد

زیرا

اینجا ایران است

  • برباد رفته

بررسی کارشناسانه و پاداش پیدا کردن راه کارهای حل مسئله

چند سال پیش ، قطعه زمینی را جهت ساخت ساختمان جدید اداره ما خریداری نمودند!!

اینکه چگونه و به چه صورتی آن زمین خریداری شد را در نوشته های قبلی گفته ام

اما یک خاطره جالب در این خصوص دارم

من  به همراه چند تن از کارشناسان را بعنوان اعضای کمیته ساختمان انتخاب کردند

قرار شد اعضای کمیته ضمن بررسی دقیق موارد ، نظرات و دیدگاه های خودرا به مدیریت اعلان کنند

چندین جلسه تشکیل شد

ساعت ها وقت گذاشتیم

بررسی کردیم

تحلیل انجام شد

مشاوره گرفتیم

درنهایت به این نتیجه رسیدیم که با توجه به  کاربری مسکونی زمین خریداری شده و عرض کم،

این زمین از نظر اعضای کمیته به درد ساخت ساختمان اداری نمی خورد

چرا که علاوه بر هزینه قابل توجهی که باید بابت تغییر کاربری پرداخت میشد

مکان زمین هم مناسب نبود

پارکینگ نداشت

و بایت این هم باید هزینه قابل توجهی میشد که شد

همه را بصورت صورتجلسه تنظیم کردیم

تایپ شد

امضا کردیم

بعد از جلسه همه اعضا سرخوش از به نتیجه رسیدن زحمات چند هفته ای

خوشحال بودیم که وظیفه خود را بدرستی انجام دادیم

و با این کار از حیف ومیل بیت المال و ایجاد مشکلات و معضلات در آینده جلوگیری کرده ایم

فردا صبح همه ما را جهت یک جلسه فوری در دفتر مدیریت جمع کردند

یکی از مدیران ارشد یخ مجلس را شکست و داد سخن در داد:

عده ای نادان با بررسی های احمقانه خود ، ایراداتی را بر زمین خریداری شده وارد نموده اند

و چون این کار باعث ایجاد تنش و بینظمی میشود

من بعد اگر کسی در اینخصوص نظر داد

و حرفی زد

من بعنوان یکی از اعضای مدیریت ، یک کاسه پر از مدفوع انسان را دهانشان جا خواهم داد!!!

پاداش خوبی بود. البته من آنموقع نفهمیدم که چگونه باید باشم وچرا این حرف زده شد

اما بعدها با توجه به اینکه چند نفر از نفراتی که دست اندرکار خرید زمین بودند

گنج پیدا کردند و سریع السیر در زمینه مالی پیشرفت نمودند

تازه  به بطن مطلب پی بردم

  • برباد رفته

سلسله های که بر ایران حکومت کردند

درزیر فهرست وار سلسه ها و پادشاهان همه تاریخ ایران از مادها تا پهلوی را بیان میکنم:

1- مادها:

مادها اولین حکومت و دولت مستقل ایرانی را رسما تشکیل دادند. هنوز معلوم نیست دولت ماد در چه زمانی تشکیل شد ولی گفته می شود دولت ماد در سال 550قبل از میلاد مسیح تشکیل شد. در ابتدا دولت ماد دارای 6 قبیله بود که پارکتن ها جنگجوترین و مغ ها صلح جو ترین بودند. 6قبیله ماد همواره در جنگ بودند به همین دلیل آشوری ها به راحتی روی انان تسلط داشتند.

مادها کشاورز و دامپرور بودند بعد از اینکه دیااکو پابه عرصه گذاشت مادها را متحد ساخت و حکومت ماد را بر عهده گرفت.

دیگر پادشاهان ماد به این ترتیب هستند:

فرورتیش(25سال) هووخ شتر(48سال) ایخ توویگو (35سال)

2- هخامنشیان:

در اصل هرودت هخامنش بنیانگذار این سلسله است. اما چون کورورش پارسها را متحد کرده است اورا بنیانگذار این سلسله می دانند. سلسله هخامنشی در حدود 220 سال در ایران حکومت کرد.

پارسها طایفه ای از هندی ها و اروپائیان بودند که به ایران کوچ کردند. پارسها نیز از 6 قبیله تشکیل می شدند که هخامنش آنان را متحد کرد.

مذهب پادشاهان هخامنشی زرتشتی بود ولی مذهب خود را به کسی تحمیل  نمی کردند. خط آنان میخی بود که 42 علامت داشت و جزو با اقتدار ترین دولتهای طول تاریخ جهان بود.

تعداد پادشاهان هخامنشی 13نفر بود که به این شرح است:

کوروش کبیر(21سال) کمبوجیه(6سال) داریوش اول(37سال) خشایارشاه

(20سال) اردشیر اول(40سال) داریوش دوم(19سال) اردشیر دوم(43سال)

اردشیر سوم(37سال) ارشک(2سال) داریوش سوم(6سال).

3- اشکانیان:

اشکانیان در حدود 475 سال حکومت کردند. اولین پایتخت آنان شهر هکاتم یا صد دروازه بود و بعد به تیسفون و ری منتقل شد.

قوم اشکان را به خاطر نام جد آنها اشک یا ارشک اشکانیان می نامند.

اشکانیان از ابتدای حکومت خود تااخرحکومت با قبایل شرق کشور و امپراطوری روم در جنگ بودند.

مذهب آنان در ابتدا مظاهر طبیعی بود ولی بعدها پیرو مذهب زرتشت شدند و در برخی نواحی خدایان یونان را می پرستیدنداین سلسله دارای 28 پادشاه بود که از اشک اول شروع وتا اشک بیست و هشتم پایان یافت.

4- ساسانیان:

ساسانیان 428 سال بر ایران سلطنت کردند که اوج تمدن ایرانی در جهان باستان به شمار می آید در آن زمان شهرسازی – صنایع – پل سازی – ابنیه ها و توسعه تجارت داخلی و خارجی به اوج ترقی خود رسید.

طاق کسری و کاخ خسرو از مهمترین بناهای آن زمان است.

از اعیاد بزرگ ساسانی می توان به جشن نوروز جشن مهرگان(که علت آن پیروزی فریدون بر ضحاک است که در 16 مهر هر سال برگزار می شد) جشن صده(که پس از گذشت صد روز از زمستان که جشن پیدایش آتش است) اشاره کرد.

نام مهمترین پادشاهان ساسانی به این شرح است :
اردشیر بابکان(17سال) شاپور اول(30سال) شاپور دوم(69سال)‌ یزدگرد اول

(21سال) بهرام گور(18سال) فیروز اول(24سال) قباد اول(56سال) انوشیروان(49سال) خسروپرویز(38سال) یزدگرد سوم(3سال).

5- طاهریان:

طاهر بنیانگذار سلسله طاهریان بود او با شکست سپاه علی بن ماهان سردار امین توانست بغداد راتصرف کند و مامون را به خلافت برساند .او در خراسان به عنوان امیر دو سال برای مامون خدمت کرد وبعد اعلام استقلال کرد.

طاهریان هرچند نتوانستند خود حکومت بزرگی را تشکیل دهند اما ایران را از زیر دستان اعراب بعد از دویست سال رها کردند و موجب به وجود آمدن دیگر سلسله های ایرانی شدند .

 از حاکمان دیگر طاهریان افراد زیر را می توان نام برد:

علی بن طاهر (چند ماه) طلحه بن طاهر(6سال) عبدالله طاهر (7سال) طاهربن عبدالله(18سال) محمدبن طاهر (11سال).

6- صفاریان:

سلسله صفاری 32 سال در ایران حکومت کرد و موسس آن یعقوب لیث صفاری بود

پس از پیروزی امام علی در مقابل خوارج عده ای از آنان به سیستان فرار کردند و حکومتهایی را به وجود آوردند. در میان آنان صالح بن نصر قدرت و شهرت زیادی داشت یعقوب در سپاه صالح بود. آنان افرادی بودند که در حملات خود ثروت کسب کرده و بین بی بضاعتان تقسیم می کردندیعقوب در ابتدا شغل پدر را که رویگری بود دنبال کرد ولی بعد به عیاری پرداخت

عمرو لیث حاکم بعدی صفاریان بود که بعد از برادر خود به حکومت رسید و 14سال در ایران حکومت کرد و آخرین حکمران قدرتمند صفاری بود.

دیگر شاهان این سلسله عبارتند از:

یعقوب بن لیث(18سال)عمرو بن لیث(14سال)طاهر بن محمد بن   عمرو(1سال) .

7- سامانیان:

سامانیان اولین خاندان ایرانی بودند که پس از 300 سال دوباره رسم و رسوم ایرانیان را احیاء نمودند .آنها از روستایی به نام سامان در شهر سمرقند برخاستند و حدود 108 سال در ایران حکومت کردند. وزرای آنان اغلب از شعرا ادبا و مورخان مشهور عصر خود بودند.

دیگر پادشاهان سامانی عبارتند از:

امیر اسماعیل سامانی(16سال) ابونصر احمدبن  اسماعیل(6سال) نصربن احمد(30سال) نوح بن نصر(13سال) ابوالفوراس عبدالملک نوح(7سال) ابوصالح منصوربن نوح(16سال) ابوالقاسم نوح بن منصور(9سال).

8- آل بویه:

پسران بویه که ماهیگیر بود بسیار جاه طلب بودند آنها علی – حسن و احمد نام داشتند و شغل پدر را کنار گذاشتند و از افسران ماکان کاکی شدند و در هنگامی که او از مردآویز شکست خورد به مردآویز پیوستند. مردآویز علی را به حکومت کرج انتخاب کرد و به کمک بعضی از سرداران مردآویز اصفهان را فتح و خلیفه بغداد را شکست داد و سلسله آل بویه را پایه گذاری کرد.

از زمان سلسله آل بویه بود که مذهب شیعه یا تشیع در ایران رسمیت پیدا کرد

دیگر پادشاهان آل بویه عبارتند از:

ابوالحسن علی بویه (عمادالدوله)‌ (18سال) ابوشجاع عضدالدوله(34سال)

شرف الدوله(7سال) بهاء الدوله(4سال) سلطان الدوله(12سال) ابوکالیجار مرزبان(25سال) ملک رحیم(7سال).

9- آل زیار:

این سلسله پس از سلسله علویان طبرستان روی کار آمد. ناصر کبیر کسی بود که با تلاش بسیار باعث استتقلال آن منطقه شد. یاران وی بعد از مرگ او توسط اسفار شیرویه و مردآویز بعد از یک نبرد خونین طبرستان را تصرف کردند ولی اسفار با مسلمانان رفتار ناشایستی انجام می داد . مردآویز از این مسئله استفاده کرد و نظر مردم را جلب کرد و حکومت آل زیاری را تأسیس کرد

دیگر پادشاهان این سلسله عبارتند از:

وشمگیر پسر زیار(34سال) بهتون وشمگیر ظهیر الدوله(39سال) فلک المعالی منوچهر پسر قابوس شاه(20سال) نوشیروان پسر فلک المعالی(12سال) اسکندر پسر قابوس وشمگیر(6سال) کیکاووس پسر اسکندر پسر(21سال) گیلانشاه پسر کیکاووس عنصر المعالی(8سال).

10- غزنویان:

سلسله غزنویان با تلاش غلامی به نام آلبتکین در غزنین تاسیس شد . اوج قدرت غزنویان سلطنت سلطان محمود غزنوی بود غزنویان حدود 231 سال بر سرزمین پهناور ایران حکومت کردند

سلطان محمود بارها به هندوستان لشکر کشید و غنایم زیادی را به ایران آورد. اما به وضعیت نابسامان ایران کمکی نکرد زیرا اغلب آنان صرف جنگهای بیهوده و یا عیاشی های خود و خانواد اش می شد.

نام دیگر سلاطین غزنوی به این شرح است:

سلطان محمود غزنوی(34سال) جلال الدوله ابواحمد محمدبن محمود(1سال) شهاب الدوله ابوسعید مسعود بن محمود(11سال) شهاب الدوله ابوالفتح مودودبن مسعود غزنوی(9سال) بعد از شهاب الدوله 10 نفر دیگر نیز روی کار آمدند.

11- سلجوقیان:

این سلسله حدود123سال در ایران حکومت کرد مرکز سلجوقیان در ابتدا در ماوراءالنهر و در شهر جند بود

سلجوق که ریاست قوم را بر عهده داشت مسلمان شد ودیگر افراد قبیله نیز مسلمان شدند . پس از مرگ طغرل پسرش میکائیل جانشین او شد و پس ازمرگ وی سه پسرش ریاست طغرل پسر بزرگتر را پذیرفتند . آنان از سلطان محمود درخاست کردند که در شمال خراسان زندگی کنند. سلطان محمود نیز قبول کرد. به این ترتیب روز به روز بر قدرت آنان اضافه شد . سلطان محمود غزنوی که احساس خطر می کرد به آنان دستور داد به سرزمین قبلی خود بازگردند ولی سلجوقیان نپذیرفتند و میان آنان جنگ رخ داد . پس از مرگ سلطان محمود پسرش سلطان مسعود با آنان جنگ کرد ولی شکست سختی خورد و باعث انقراض غزنویان شد.

سرانجام در 20 شوال سال 429هجری پس از تصرف نیشابور خود را شاه خواند.

دیگر شاهان سلجوقی یه این شرح هستند:

طغرل(36سال) عضدالدوله الب ارسلان بن جعفری بیک(10سال) جلال الدین ابوالفتح حسن ملکشاه(20 سال) رکن الدین ابوالمظفر بکیاق(13سال) غیاث الدین ابو شجاع محمد(13سال) معزالدین ابوالحارث سلطان احم سنجر (41سال).

12- خوارزمشاهیان:

این سلسله حدود یکصد و سی و هشت سال هم زمان با سلسله سلجوقیان در بخشهایی از ایران حکومت کردند و با حمله مغولان منقرض شد.

نام دیگر سلاطین این سلسله به این شرح است:

قطب الدین محمدبن انوشتکین (32سال) علائالدوله ابوالمظفر اتسز بن قطب الدین محمد(29سال) تاج الدین ابوالفاتح ایل ارسلان بن اتسز (16سال) علاءالدین تکش بن ایل ارسلان(29سال) علاءالدین محمدبن علاءالدین بن تکش (22سال)سلطان جلال الدین منکبرنی(10سال).

13- ایلخانان:

مغولها اقوامی بودند زردپوست که در سرزمین های چین – هندوستان- منچوری سیبریه و مغولستان به طور پراکنده زندگی می کردند آنان زیر نظر دولت چین باج می دادند .تا اینکه تموچین معروف به چنگیز خان به دنیا آمد. نام پدر او یسوکای بود. چنگیز خان بعد از مدتی توانست اقوام مغول را متحد سازد و به این ترتیب حکومت مغول یا ایلخانان را راه اندازی کرد و حملاتی به تمامی آسیا و اروپا انجام داد.این سلسله در حدود دوسیت سال حکومت کرده است.

دیگر پادشاهان مغول به این شرح هستند:

چنگیزخان(59سال) اکتای قاآن(13سال) گیوک خان(8سال) منگوقاآن(10سال)

قوبیلای قاآن(36سال) هولاکوخان(12سال) آباقاآن(17سال) احمد تگودار (3سال) ارغون شاه(7سال) گیخاتو(4سال) بایدوشاه(1سال) محمود غازان (7سال) محمد خدابنده(13سال) ابوسعید بهادر(20سال) ارپاوگان(6ماه) موسی خان(2ماه) محمدخان(2سال) ساتی بیک(1سال) جهان تیمور خان(1سال) سلیمان خان(5سال) انوشیروان(20سال).

14- گورکانیان:

موسس این سلسله تیمور گورکانی بود که در سال 736هجری قمری در ماورالنهر بدنیا آمد.

تیمور پس از مرگ همسرش ماورالنهر را تسخیر کرد و بعد خوارزم خراسان و نیشابور راتصرف کرد. تیمور در سال788هجری به آذربایجان ارمنستان گرجستان و شیروان حمله کرد و اصفهان و شیرازرا تصرف کرد. او به چین هم لشکر کشید اما قلمرو خود را تا هند بیشتر جلونبرد. اوبعد به ترکیه ومصر و شام و بغداد حمله کرد ودر هفتادو یک سالگی  درگذشت.

نام دیگر حاکمان گورکانی به این شرح است:

شاهرخ تیموری(43سال) علاءالدوله میرزا(3سال) رکن الدین میرزا(1سال) میرزاعبدالله(1سال) میرزابابر(6سال) ابوسعید تیموری(12سال) سلطان حسن بایقرا(38سال).

15- صفویه:

موسس این سلسله شاهزاده اسماعیل صفوی اردبیلی بود.این سلسله در حدود 239سال در ایران حکومت کرد و دومین حکومت دینی در ایران بعد از اسلام بود. در این زمان ایران دچار رشد اقتصادی سیاسی شد ایران به قدرت و اتحادی رسید که پس از اسلام بی نظیر بود. ایران در زمان صفویه به تفنگ و باروت دست پیدا کرد و علم ترویج تشیع بیشتر شدولی با بی لیاقتی فرزندان پادشاهان این سلسله منقرض شد.

نام پادشاهان این سلسله به این شرح است:

شاه اسماعیل صفوی(24سال) شاه طهماسب اول(54سال) شاه اسماعیل دوم (1سال) سلطان محمد خدابنده(11سال) شاه عباس کبیر(42سال) شاه صفی

(14سال) شاه عباس دوم(25سال) شاه سلیمان(28سال) شاه سلطان حسین صفوی(34سال) شاه طهماسب دوم(10سال).

16- افشاریه:

نادر در 24 شوال سال 1148 هجری قمری تحت عنوان نادرشاه به تخت  سلطنت نشست و سلسله افشاریه را پایه ریزی کرد.

نادر از ایل افشار بود که شاه اسماعیل اول آنان را از آذربایجان به به خراسان کوچ داد.

دیگر شاهان افشار به این شرح هستند:

علیقلی خان – ابراهیمخان – شاهرخ میرزا – میرزا سید محمد – شاهرخ.

17- زندیه:

این سلسله 146 سال در ایران حکومت کرد و توسط کریم خان زند تاسیس شد پس از کشته شدن نادر شاه ایران دوباره دستخوش آشوب شد. احمدخان ابدال از یک سو – آزادخان افغان از سویی دیگر و ابوالفتح و علی مردان و محمد حسن خان قاجار از سوی دیگری اما از میان آنان کریم خان زند که سربازی بیش نبود پیروز شد و سلسله جدیدی به وجود آورد .

نام پادشاهان زندیه به این شرح است:
کریم خان زند – ابوالفتح – محمد علی خان – زکی خان – ابوالفتح خان – صادق خان – علیمرادخان – جعفر خان و لطفعلی خان

18- قاجاریه:

این سلسله 144سال در ایران حکومت کرد. موسس آن آقامحمد خان قاجار بود که در نوروز 1200 هجری قمری در تهران تاجگذاری کرد.

این سلسله باعث شد تا ایران به ضعیف ترین حد خود در طول تاریخ رسید. فتحعلی شاه قجر خود به تنهایی 18 شهر ایران را بدون هیچ جنگی به شوروی داد در این زمان ایران ناگهان از پیشرفت و ترقی ایستاد آخرین شاه قجر احمد شاه قاجار در تبعید جوانمرگ شد.

پادشاهان قاجار عبارتند از:

آقا محمد خان (11سال) فتحعلی شاه(38سال) محمد شاه(14سال) ناصردین شاه(49سال) مظفردین شاه(11سال) محمد علی شاه(3سال) احمد شاه(6سال).

پهلوی:

این سلسله 53 سال در ایران حکومت کرد. رضا شاه موسس این سلسله بود که روز 25آذر1304 در کاخ گلستان تاج گذاری کرد و 15 سال بر ایران حکومت کرد.

پس از رضا شاه به خاطر محمد علی فروغی سلطنت از پدر به پسر رسید و سرانجام در سال 57 منقرض شد. وبه این ترتیب تاریخ شاهنشاهی 2500 ساله ایران برچیده شد.

امیدوارم از وقتی که گذاشتین و این مطالب را خواندین تعغیری در بینش شما نسبت به قدمت کشور عزیزمان را کرده باشه قربان شما سیرت

 

  • برباد رفته

از شکوه تا سقوط ( کشوری در اوج قدرت که در مسیر ذلت قرار دارد)

مسیر حیات ایران را اکه نگاه می کنی ، جریان غامضی ،در اواخر آن مشاهده میشود

بعد از حمله مغولان خونخوار به ایران و با خاموش شدن آتش تند و عطش فراوان خون خواری این قوم

کم کم ایران از زیر یوغ و سیطره مغولان خارج شد

و بعد از دوره ای با حکومتهای محلی و بی قدرت، صفویان قدرت را در دست گرفتند

و تا زمان حال به گمانم چهار خاندان بزرگ بعد از صفویان بر ایران حکم راندند

و عجبا که با ورود غربی ها به ایران از بعد از عهد مغل

شاهد نامردی ها ، خیانت ها و نفاق های بسیاری در سران کشور بودیم

کشوری که در عهد صفویه مایه فخر ایرانی و ایرانی بود

و همه سیهاحان غربی از شکوه و عظمت و زندگی خوب مردمش گفته اند

تنها در طی پنج و یا شش قرن به نقطه ای رسیده که به رغم دارا بودن این همه موهبت

مسیری قهقهرائی را پیش گرفته

و علاوه بر عدم وجود زندگی با رفاه برای مردمانش

دولت مردانش هم همه در فکر رفتن به فرنگ هستند

و هر کس دستش می رسد

می کند و می برد

تا جایگاه جدیدی برای خود و خانواده اش در غرب ایجاد کند

  • برباد رفته

متنی درباره:بلوغ تاریخی انسان

جریان زندگی ، عجیب وغریب است

هر کس درکی دارد و فهمی

و همه هم درست می گویند

و جالبتر آنکه خداوند کریم هم همه را دوست دارد

من گمان می کنم اگر جریان تاریخ را شبیه یک انسان در نظر بگیریم

این انسان با گذشت زمان به تکامل می رسد

پخته میشود

همانطورکه یک انسان در طول حیاتش به تکامل می رسد

و هر روز چیز بیشتری می آموزد

کاش بلوغ  من هم نزدیک بود

کاش درک می کردم

البته الان هم دردی مبهم دارم

دردی از جنس غربت و غریبی

دردی از نوع درونی

سخت و طاقت فرسا

  • برباد رفته

انسان حیوانی ناطق و دارای قدرتی منحصر به فرد

انسان موجد عجیبی است!!

انسان حیوانی است ک بسیاری از نیازهای اولیه اش ، همانند همه حیوانات است

به قولی : انسان حیوان ناطق است!!

اما این حیوان ناطق به حکم عقل و اراده ای که دارد ، بسیار توانگر است

می تواند همه کاری بکند!!

میتواند بهتر از همه حیوانات ، غرایضش را ارضاء کند

میتواند در شهوت پرستی خروس را انگشت به دهان کند

میتواند در خشونت و تند خوئی ، گرگ را پشت سر بگذارد

میتواند در کینه ورزی و کینه توزی؛ شتر را متحیر کند

میتواند در قدرت طلبی و انحصار خواهی، شیر را مغلوب کند

میتواند در فریب کار ی و مکر، روباه را مبهوت خود کند

میتواند در خود پرستی ، طاووس را هیچ نشان دهد

میتواند در پرخوری و شکم پرستی؛ خرس را از راه بدر کند

میتواند در پول پرستی همه را پشت سر بگذارد

میتواند هم نوع را بکشد

میتواند دوستانش را نابود کند

انسان حیوان عجیبی است!!

میتواند تا ثریا برود

و هم او میتوان در همان حقارت حیوانیش بماند

اما این حیوان ، اجتماعی است

و باید در جمع باشد

تنهائی از پا در می آید!!

و اینجاست که مجبور شدند برای هم زیستی مسالمت آمیز قانون ایجاد کنند

بنویسند و تعیین کنند که اگر فلان انسانی ، فلان کاری را کرد

که با رسوم جامعه منافات داشت و گناه تلقی شد

با او چنان خواهند کرد

در همه طول حیات بشر بروی سیاره زمین

که ظاهرا عمری بیش از هیجده (18) هزار سال ندارد

همیشه شر و خیر در همین همزیستی ، خلاصه میشود.

اما یک نکته کوچک هم هست: سوء استفاده بخشی از حمین انسانها برای حکومت بر سایر مردم!!!

از اینجا نبرد حق و ناحق ، ظالم ومظلوم آغاز میشود

اولین روزی که برای یک انسان مسلم شد که حقش را نادیده گرفته اند

آغاز جدالی تاریخی و ابدی بود!!

  • برباد رفته

افسوسی که میتوان خورد

اگرچه همه بزرگان و گذشتگان ، تاکید ویژه ای دارند براینکه هرگز افسوس نباید خورد

اما به نظرم یاد آوری گذشته اگر با نگاه تاسف خوردن نباشد

و مبنا برای درس گرفتن و جلوگیری از تکرار اشتباه باشد

نه تنها اشکالی ندارد و بی ضرر است بلکه میتواند سود آور و مفید باشد

من افسوس اینرا میخورم که اگرروزانه یک یا چند ساعت مطالعه کرده بودم

و طی چهار دهه از سنم که توان خواندن را داشتم ، روزانه خوانده بودم

الان این همه کتاب نخوانده نداشتم

حتی اگر پراکنده ونامرتب می خواندم

الان خیلی اطلاعات داشتم

الان در خصوص تاریخ بشریت ، اطلاعات کاملی داشتم

میتوانستم مبدا و منشا انسان را بدانم

اما افسوس که نشد

بزرگترین آرزوئی که من دارم این است که:

بتوانم همه کتاب های کتابخانه الکترونیکی ام را بخوانم

  • برباد رفته

نقش دولتها در اجرای قوانین

نظارت مهمترین رکن حیاتی و اساسی همه حکومتها و دولت هاست

حتی در قرن های گذشته هم وقتی دولت های مرکزی  نظارت دقیقی بر اتفاقات و رویدادهای کشور خود داشتندآن کشور مدینه فاضله ای می شد که هنوز هم از آن یاد می کنند

دولت نباید کار اجرائی انجام دهد

وظیفه دولت علاوه بر قانون گذاری، نظارت کامل و دقیق براجرای آن قوانین است

متاسفانه چون قوانین ما همه از سایر دول به اصطلاح پیشرفته اقتباس شده اند

و همچینین چون منابغ اقتباس ما بسیار زیاد و متعدد است

ما سردرگم هستیم

اصل قوانین اداری مارا از فرانسه گرفته اند

اما دریغ از لختی اجرای درست آنها

در حال حاضر دولت برای برون رفت از این فضای بسته ایجاد شده

باید خود را کوچک کند تا به اصطلاح متفکران واندیشمندان علم مدیریت، دولتی چابک ایجاد شود

دولت بزرگ، سنگین است

بروکراسی شدیدی دارد

و همه چیز در هاله ای از بروکراسی اداری قرار می گیرد که وقتی جامعه ای بلوغ هم نداشته باشد

این بروکراسی تشدید میشود

قوانین ما دقیق نیستند

شفاف نیستند

برای هر مشکلی ، قانون مبهم است

درحالیکه قانون باید جامع وکامل و نافع باشد

یعنی مثلا قانون باید گرانفروشی را توصیف کند

درجات آنرا تعیین کند

و مجازات هر درجه را هم دقیق بیان کند

و بعد این قانون ابلاغ شود

از اینجا به بعد اجرای قانون است که مهم است

دولت نباید مجری باشد

باید نظار باشد بر اجرای صحیح و درست قانون

و پناهگاهی  برای رسیدگی به اختلافات

من گمان دارم به بیراه می رویم

  • برباد رفته
به جز از عشق
که اسباب سرافرازی بود
آزمودیم همه
کار جهان بازی بود