۷۹ مطلب با موضوع «کار» ثبت شده است

فلسفه زندگی

پرسیدم : فلسفه زندگی چیست؟

چرا باید بود؟

آمده ایم که چه کنیم؟

جوابی داد که برایم قابل تامل بود؟

آمده ایم تا آدم شویم!!

آمده ایم تا توان بالقوه انسان بودن را به بالفعل درآوریم

همه مسیر پر پیچ و خم زندگی، دایره ای است که باید پیموده شود

ت عیار آدم بودن ما سنجیده شود

اگر آدم شدیم به او می رسیم

ورنه باید انقدر مررت بکشی تا به آنچه مقدر است برسی

قابل تامل بود  هوشمندانه

ببینم چند مرده حلاجم

  • برباد رفته

قضاوت صادقانه

می گویند انسانها با همان منظری که خود دیگران را می بینند

درباره دیگران قضاونمی کنند

یعنی مصداق این شعر هستند که می گوید:

هرکسی از ظن خود شد یار من!!!

به نظر ساده می آید

اما وقتی میخواهی درباره فردی قضاوت کنی

خیای سخت و دشو.ار است که صادقانه و بی غرض و آنچه اوهست را درنظر بگیری

ما از منظر و دیدگاه خودمان اورا قضاوت می کنیم

و عجبا که بر این قضاوت ، اصرار هم داریم

همه عیوب خودمان را برای دیگران هم متصور هستیم

و گمان داریم ما مصلحی هستیم که آمده ایم تا همه چیز و همه کس را اصلاح کنیم

چقدر سخت و دشوار است رعایت خیلی از موارد

  • برباد رفته

به مناسبت صدمین مطلب وبلاگ

کاش میتوانستم از نو خودم را بسازم

از نو به شیوه مدرن

کاش میشدمیتوانستم آدم دیگری باشم

با افکاری نوین و بزرگ

دور از همه این حقارتها

چقدر کوچکم من

چقدر کوته بینم

چقدر چیزها را نمی فهمم

کاش بزرگ میشدم

کاش قد می کشیدم

لااقل کاش پر میکشیدم

افسوس که گریزی نیست

باید بود

باید سوخت

باید ساخت

با کهنه افکاری پوچ

  • برباد رفته

حادثه ای بنام سلسله مراتب اداری

جالب است

کارمندی که باید هماهنگ با تو و در راستای اهداف اداری کارکند

هرکاری میخواهد میکند

اما اگر نخواهد کاری بکند و یا به مشکل بخورد

توقع دارد تو همه جوره حمایتش کنی

مسئولیت خطای اورا برعهده بگیری

بسیاری از کارها بدون هماهنگی با مافوق انجام میشود

حالا مافوق باید جان فدائی کند

حرمت نگه دارد

با ادب باشد

سنگین و موقور

سنگ صبور کارمندش باشد

اما مهم نیست که هرکاری که برای نزدیکانش بخواهد می کند

تغییر می دهد

تفسیر میکند

تخفیف می دهد

مشمول می کند

از شمول خارج می کند

ولی حالا فرض کن بخواهد برای کسی کاری نکند

یا فرد متقاضی ، باب میل ایشان نباشد

آنوقت معرکه ای داریم که نگو

و میدانی میشود که نپرس

  • برباد رفته

کاش من هم مثل همه بودم

همه جا آشوب و بی نظمی

همه جا بی قانونی و قانون شکنی

جابه جای کشور، بیداد ظلم وستم

پارتی بازی و پارتی بازی

بیچاره مردم

اصلا مردم ، مهم هستند؟

به نظرم تنها واژه بی معنا، مردم هستند

کشوری پر از ظلم وبیداد

پر از نامردی ونامرادی

چه میشود کرد

با این همه نامرادی

و همه توجیه می کنند

که آقا همه جا پر از دزی است

تو چه میخواهی بکنی؟

کاش من هم مثل همه بودم

کاش

  • برباد رفته

من می توانم درخواست پناهندگی سیاسی بکنم

امروز با جمعی از همکاران جهت بازدید از یکی از پروژه های دردست ساخت به یکی از شهرستان ها مراجعه کردیم

در حین رفت وبرگشت، مجالی شد تا حرف بزنیم

از حوزه های مختلف و گوناگونی حرف زدیم

متاسفانه من هم برخی حرف هائی که نباید می زدم را زدم

نکته مهم آنکه به ذهنم رسید

اگر همه مواردی که تا حالا دیده ام  را نوشته بودم

حالا همه این اسناد می توانست برگه ای باشد برای اخذ پناهندگی سیاسی من!!!

خیلی باحال می شد

کاشکی تا حالا به ذهنم رسیده بود

حالا کانادا بودم

هه

هه

هه

هه

  • برباد رفته

عملکرد روزانه یک همکار

کارمندی را می شناسم که همه کارکرد روزانه اورا مینویسم!

صبح اول وقت که تشریف می آورند

می روند پیاده روی

درست و کامل تاساعت هشت

هشت که آمدند شیر داغ می نوشند

بعد کمی می نشینندتا عرقشان خشک شود

حالا وقت تلفن زدن است بعد باید صبحانه بخورند

بعد اگر مطلب مانده ای بود که ارجاع شد ، حرکتی میشود

اگر نبود حالا وقت نوشتن خاطرات روزانه است

این کار هنری حداقل یک ساعت زمان میبرد

بعد ازاین زمان پیگیری مطالبات شخصی و اجحاف های بر حقشان شده است

بعد به جلسات پیگیری مطالباتشان می روند

حالا دیگر دم دم های اذان است

باید بروند نماز و قرآن خواندن است

سپس دوباره نشستن و طراحی نقشه  و تعیین نقشه راه عملکرد شخصی

بعد باید آماده شوند بروند خانه

بهره وری خیلی بالائی دارند!!!

این نمونه ای بود از یک کارمند

لااقل فهم من این بوده است

  • برباد رفته

آدم شدن محال است

روزگاریست که تشخیص خوب و بد

زشت و زیبا

درست و نادرست

خیلی خیلی دشوار است!!

لااقل من یکی که مانده ام

نمی دانم آیا با همین شیوه رفتن درست است؟

انتهای این شیوه

گذران زندگی با فقر و تنگدستی است

همیشه نداری!

هیچوقت نمی توانی مثل از ما بهتران به هرجا خواستی بروی

ببینی

بخوری

بپوشی

اما میشود با شیوه دیگری هم کذران امر کرد

کدامیک صحیح است؟

نمی دانم

  • برباد رفته

قصه خرید زمین برای ساخت ساختمان جدید

ساختمان فعلی ما ، کاربری مسکونی دارد و اصلا به درد فضای اداره نمی خورد

پر است از سالن و کوریدور و اتاق های تو در تو

طبیعی است برای خانه مسکونی طراحی وساخت شده بود

بالاخره و پس از رایزنی های فراوان ، اعلان شد که میتوانیم یک قطعه زمین مناسب اداری را خریداری کنیم!!

داستان از اینجا خیلی باحال شد!

به یکباره همه دلالها و مال خرها ریختندداخل اداره ما

همه آدم های شناخته شده و خبره

بالاخره یکی از اینها گوی سبقت را از بقیه ربود

و ده قواره زمین با اسناد جداگانه انتخاب شد.

حالا بماند که در قبال این معامله چه اتفاقاتی که نیفتاد

1- زمینی که نهایتا ما خریدیم با زمینی که به ما نشان دادند صد متر فاصله داشت و به سمت داخل کوچه رفته بود

2- از کنار این معامله چندین نفر پول گزافی را به جیب زدند

3- قیمتی که برای ما محاسبه شد، با گذشت چندین سال ، هنوز هم گران و غیر قابل باور است

4- میلیونها تومان هزینه شد تا ضمن تغییر کاربری زمین ، اسناد آن تحمیع شود

5- عرض زمین آنقدر کم است که در طراحی بازهم فضای زیادی را به سالن ها تخصیص یافته است.

وقتی به عنوان عضوی از کمیته ساختمان با نامه مکتوب  مخالفت خودرا با انتخاب زمین عنوان کردیم

تهدید شدیم که در صورت تکرار موضوع از سوی افراد بی صلاحیت (ما هم از همین دسته بودیم)

ضمن صرف یک کاسه .....

قانونی و قانونا محکوم خواهیم شد

خدا سایه این همه بزرگ متفکر را از سر ما کم نکند

  • برباد رفته

عقب افتاده و دهاتی

وقتی صدای خنده های بی شرمانه اش فضا را پرمیکند

دلم میخواهد سرم را به دیوار بکوبم!!

خوب شاید این دهاتی بودن مرا می رساند

آنها که شهری هسند

مدرن تر از من فکر میکنند

آنها دیگر حیا و سایر موارد را مدرن ، تعبیر می کنند

تنها من هستم که ذهن ودل و افکارم،متعلق به عصر بوق است

من خیلی عقب افتاده ام

من همیشه از زمانه  عقب هستم

خیلی دیر می فهمم

خیلی دیر می رسم

همیشه وقتی میرسم

همه رفته اند

و تازه من می فهمم که خیلی نفهمیدم

خدایا صبر و طاقتی

ویا اراده و اختیاری

که پایان یابد این همه بی غیرتی

عجب قافیه ای شد!!

  • برباد رفته
به جز از عشق
که اسباب سرافرازی بود
آزمودیم همه
کار جهان بازی بود