۷۹ مطلب با موضوع «کار» ثبت شده است

آرامشی بعد از طوفان

گاهی ، کمی آرامش هم خیلی خوب است .

تلاطم داشتم .

پرتلاطم و خروشان

همچو موج هائی بلند و پرابهت که خود را بر ساحل می کوبند

افکاری تند و پرحاشیه ، جسم رنجور مرا می کوبیدند

به دیوار ، سنگ دنیا

لرزان و نالان ، از نفس افتاده

پرآشوب

پر درد

به قدری سنگین که سینه ام سنگینی می کند

قلبم پرفشار می زند

فریادی در درونم نفوره می زند

که اگر لب باز کنم، جهان اطرافیانم را می سوزاند

همه را دلگیر میکند

و تاب آوردن در برابر بیقراری دل و  روحم ، کاری دشوار و خیلی از مواقع ، امری عبث است

نه بخدا سوگند ، نه

ادعائی ندارم

من هم یک انسان معمولی هستم

و حتی شاید بدتر از خیلی ها و یا بدتر از همه

اما دردی می کشم که نگو

داغی دارم که نپرس

  • برباد رفته

شرکت در جلسه هیئت مدیره

پنجشنبه ، ظهر مرادعوت کردند تا درجلسه هیئت مدیره بعنوان مطلع( هه هه) شرکت کنم

جلسه خوب و آرامی بود

بی هیچ بحث و جدلی

با همدلی و  با سادگی مطالب مطرح شد

همه نیت شان این بود که کاری بکنند تا به سود بیشتری برسیند

بی آنکه دعوائی باشد

تصمیماتی گرفته شد

نمی دانم بعضی موارد چقدر مطابق یا آئین نامه و اساسنامه شرکت بود

ولی مجموعا به نظرم خیلی خوب بود

این هم شرکت در جلسه هیئت مدیره

  • برباد رفته

من کیبورد ندارم

متاسفانه شرایطی دارم که امکان تایپ مطلب در منزل برایم وجود ندارد

صفحه کلید یا همان کیبورد لب تاپم مشکل دارد و برخی از حروف را تایپ نمی کند

وبرای همین نوشتن متون ، خیلی اعصاب خوردن کن شده است

یکبار با مبلغ قابل توجهی ، ولی بازهم همان مشکل رادارد

و ظاهرا وسع مالیم به آن حدنیست که مجددا آنرا تعویض کنم

و این دلیلی است که جمعه ها ننویسم

جمعه ها روز عجیبی هستند

فیلم می بینم و فیلم

همه آرزوها و رویاهایم را با فیلم ، جبران می کنم

بیهوده روز می گذارنم

  • برباد رفته

بازنده بودن

وقتی با معیارها و مولفه های زندگی امروزی مقایسه می کنم

من بازنده هسنم

هرجور که فکر کنیم

هر جور که مقایسه کنیم

من با مو لفه های موچود ناسازگارم

هیجوره ، ردیف نیستم و نمی شوم

ساده و بی هیچ تعریفی از بودن ، هستم

بیهوده و پوچ ، روزگار می گذارنم

از زمین وزمان خورده ام ، ولی نمی توانم و نمی خواهم ، جبران کنم

به هر ه توانستم و توانم بود ، لااقل زیان نزدم

ولی حالا من یک بازنده ام

  • برباد رفته

تسلیت گفتن به صاحبان عزا

این هم از رسومات، زمانه ماست

فردی (با هر رتبه و درجه ای) یکی از اقوامش را ازدست می دهد

برای تسلیت گفتن وشرکت در مراسمش ، خیانت میشود

بگذریم که شرکت در مجلس عزاداری مشارالیه ، بسته به وضعیت مالی و جایگاه اجتماعیش ، فرق دارد

یعنی هرکس پولدارتر و با منصب تر باشد، استقبال بیشتری برای شرکت در مراسمش میشود

و پرسنل خدمه و یا بی مایه های مثل من، طرفداری ندارند

رسم شده:

باید با ماشین اداره و در ساعت اداری بعنوان ماموریت اداری بروند تا تسلیت بگویند

این صحیح است؟

اول چرا باید با وسیله عمومی بروند؟

حال فرض کنیم این یکی را بشود توجیه کرد

چرا بعنوان ماموریت اداری می روند؟

میخواهند خوش آمد گوئی کنند

اما از جیب مردم هزینه می می کنند

((""خرج که از کیسه میهمان بود

حاتم طایی شدن آسان بود""))

این ها ، رسومات جدید کشور ماست

بدعت هائی نامیمون ونامبارک

رسم شده و گریزی نیست

حرفی بزنی

متهم میشوی به امل بودن

بی فرهنگ بودن

دهاتی بودن

عجیب است عجیب

  • برباد رفته

درباره مراسم خواندن زیارت عاشورا

رسمی مرسوم شده که جای بحث دارد

رسم شده در ایام عزاداری و غیرو در ساعات اولیه کار ادارات ، زیارت عاشورا میخوانند

حالا گاهی بانی پرسنل هستند

و گاهی هم از کیسه بیت المال هزینه میشود

به نظرم دوتا ظلم حادث شده است:

اول آنکه از وقت عموم مردم میزنند

دوم آنکه از پول بیت لمال استفاده می کنند

البته ناگفته نماندکه این نظر من است

نه اینکه از پرسه و عزاداری برای اهل بیت ناراحت شوم یا ناراحت باشم

ولی با این روش مخالفم

آقا اگر خیلی عزاداری

از وقت اداری چرا هزینه می کتید؟

اگر خیلی محب اهل بیت هستید

چرا از بیت المال هزینه می کنید؟

از جیب تان هزینه کنید

بی انصافی است

مردم منتظر باشند تا ما زیارت بخوانیم

و صبحانه مفصل هم بزنیم

آنوقت نوبت کار مردم باشد؟

حهضمش برایم خیلی خیلی دشوار است

  • برباد رفته

من یک هوادارم - قسمت پنجم

حالا دیگر فوتبال ، فریاد طبقه فقیر جامعه هست!!

حالا فوتبال ، نبرد گلادیوتارهای امروزی است!!

حالا دیگر نتایج فوتبال در زمین مسابقه ، رقم نمی خورد

در بیرون از مستطیل سبز  و در سر میزهای شرط بندی و در پس کوچه های تبادل هدایاس

نتیجه مسابقه رقم میخورد

حالا وقتی تیمی از ایران (با هر رنگی ) با سایر تیم ها مسابقه می دهد ، جنگ ، جنگ  عرب است و عجم

جنگ دو فرهنگ است

جنگ دارا و ندار است

ما حالا به خاطر الزامات فیفا و ای اف سی ، مجبوریم حداقل ها را داشته باشیم

بخاطر همین میلیاردها به کی روش می دهیم تا با اقتدار به جام جهانی برویم

تا رزومه کی روش کامل تر و پر بارتر شود

تا حامیان کی روش ( که البته درلباس کارشناس گزارشگری هستند) بادی به غبغب بیاندازند

حالا زمانه ای است که وقتی فوتبال داریم ، آنهم از نوع ملیش ، همه دیوانه وار منتظر معجزه هستیم

معجزه ای نخواهد شد

شاید شانسی و  از روی اقبال نتیجه ای بگیریم

اما حتی خودمان هم نمی دانیم از این پدیده چه میخواهیم

حالا تیم های دولتی ما وبال گردن بیت المال هستند

و تیم های شخصی در حال نابودی

چون تکلیفمان روشن نیست

حتی با خودمان

چه برسد به فوتبال و دنیای مدرن

ما ملتی هستیم که خوب حرف می زنیم

حتی حرفهای خوب هم می زنیم

اما افسوس از اینکه یک کلمه از حرف های خوبمان ویا خوب حرف زدمان ، عملیاتی شود

حالا با همه شاخصه های کشوری متمول ، ما جهان سومی هستیم

ما خیلی باحالیم

خیلی

  • برباد رفته

2- خاطراتی از زندگی( کارگاه و کار و کارافرینی)

حدودا چهار سال پیش ، وبرغم آنکه آب باریکه ای داشتم ، به پیشنهاد یکی از اقوام قرار شد کارگاهی راه اندازی کنیم

راستش را بخواهید من رفتم تا این آشنا را از تصمیمی که برای شراکت را فرد دیگری گرفته بود، منع کنم

اما ایشان رندی کرد و شرط عدم انجام شراکتش را شراکت با من قرار داد

البته من عنوان کردم که نیازی به آن ندارم و سرمایه هم ندارم و کار هم بلد نیستم

ولی ایشان گفتند همین جوری مرا قبول دارند و میخواهند

البته بعدها مشحص شد ایشان از کار قبلی خودشان حدود پانزده میلیون بدهکار بوده اند

البته بخش اعظم این بدهی صرف خرید ابزارآلات و لوازم شده بود

ایشان مصر بودند که بدهب ندارند و من ساده بی هیچ قراردادی و قول نامه ای کار را شروع کردیم

در جریان کا مشخص شد ایشان اصلا کاری هم بلد نیست

حالا مشکل چندتاشده بود

1- بدهکار بودیم

2- پول و سرمایه نداشتیم

3- کار بلد نبودیم

4- مشتری هم نداشتیم

5- ماشین آلات هم میخواستیم

6- محل کار هم اجار هشده بود، اجاره باید می دادیم

ولی بهرحال شروع کردیم

اشتباه پشت اشتباه

خطاا روی خطا

  • برباد رفته

من تسلیم هستم

کلمه مسلمان را به عنوان تسلیم بودن و تسلیم شدن معنا و تفسیر نموده اند

و این خیلی زیباست

من چند روزی را باتلاطم و پرفشار و پر استرس ، گذراندم

پر شده بودم از همه آنچه باید باشد و نمی شود

امروز دوستی حالم را پرسید و وقتی اوضاع و احوالم را اینقدر بد دید

چند کلمه ای را با من صحبت کرد!!

در جملاتش وقار بود و آرامش:

انسان به اندازه وسع و فهمش ، معاخذه میشود

تو که نمی  توانی همه را تغییر بدهی

اینها همه آفریده های خدا هستند

خدا همه آفریده هایش را دوست دارد

و تو حق نداری با نگاه ، تفکر و و دید خودت درباره آنها قضاوت کنی

تو فقط مراقب باش و به اندازه فهمت اشتباه نکن

و تسلیم باش در برابر هرآنچه او میخواهد و مقدر کرده

اینها همه آزمون و امتحان هستند

خودآزاری و رنجاندن ، کار درست و ثوابی نیست

با شنیدن کلمه تسلیم ، آرام شدم

طوفان درونم به ساحل آرامش رسید

و از این به بعد سعی می کنم : تسلیم باشم

خدایا افسارم را بدست با کفایت تو می سپارم

تو خودت نگهبانم باش

تسلیم هستم

  • برباد رفته

دستکاری پلاک ماشین با ماژیک

زمانه عجیبی شده است!! ما کشوری هستیم با پیشینه فرهنگی قوی

مملکتی هستیم پر از داریوش و کوروش و غیره

یکی از همکاران چندی پیش متوجه شده که پلاک ماشینش با ماژیک مشکی دستکاری شده

نیروی انتظامی ماشین به دلیل مخدوش بودن پلاک ، ماشین را توقیف کرد

و ایشان برای آزاد کردن ماشین به پاسگاه مراجعه نمودند که نیروی انتظامی پرونده ایشان را به دادگاه  ارجاع دادند

حالا قاضی می گوید: شما به دلیل مخدوش کردن پلاک محکوم هستید!!!

مگر آنکه با سند و مدرکی ثابت کنید که فرد دیگری پلاکتان  را دستکاری کرده  است

نمی دانم کدام صحیح است!!

ولی اینکه همکار من بتواند مستندی پیدا کند

تقریبا محال است

  • برباد رفته
به جز از عشق
که اسباب سرافرازی بود
آزمودیم همه
کار جهان بازی بود