۲۴۵ مطلب با موضوع «آرا و نظرات» ثبت شده است

نامه ای برای دلم

ارام باش!!!!

بی تابی  نکن

این راهی که تو طالب رفتنش هستی، بن بست است

راهی نیست

پناهی نیست

تو که خیلی خوب اینرا میدانی

از چه این همه بی قرای می کنی

ارام باش

خود را به دست تقدیرت بسپار

و تنها از بودن لذت ببر

باور کن این حال کنونی تورا خیلی ها طالبند و در رویا ان هستند!!!

همین اوضاعی که تو دوستش نداری را می گویم!!!

حال کن با همه انچه داری

لذت ببر از شکفتن گل سرخ

از فصل هزار رنگ پاییز

از قداست زمستان برای کشاورزان

مگر بیشتر از این هم حالی هست؟

رها کن این عشق زمینی را

در طلب چیزی هستی که ممکن نیست

اصلا شاید نباید  انجام میشده!!!!!!

شاید این نیمه تو نیست

چقدر باید خوار شوی؟

چه اندازه باید تاوان بدهی؟

رهایش کن تا ازاد شوی

از قید عشق

از بند دوست داشتن

از حصار خواستن

رها شو

دلکم

دل دیوانه  ام

با تو هستم

میشنوی!!!!

کاش لختی به من توجه می کردی

کاش لحظه ای با من همراه میشدی

دلکم

دل خوشگلم

تو پر از رویائی

پر از خوبی ها

نگذار با این طلب، خوار شوی

نگذار پایمالت کنند

من به غرورم بر میخورد وقتی تورا می شکنند!!!

وقتی به تو توجه نمی کنند.

دل دیوانه ام

انچه تو می طلبی در حصار زمین ، شدنی نیست

تو ز بالائی و باید به بالاها فکر کنی

با این چیزها تن به حقارت نده!!!

من ازرده خاطر میشوم از تلاطم بی امان تو!!!

از جوشش همیشگی تو.

نمی گویم هرجه من می گویم همان باشد!!!

می گویم کمی هم مرا ببین

با ارزوهایتت مرا فراموش کرده ای

می دانی من چقدر  بزرگ شده ام

می دانی بیمارم

درک می کنی حالا دیگر نمی توانم مثل گذشته پابه پای تو بیایم

دل دیوانه ام

بیا با هم قراری بگذاریم:

هرچه تو بگوئی ،همان را انجام میدهیم!!!

اما هفته ای یکروز انهم فقط وفقط یک ساعت با من باش!!!

مراهم ببین

نیازهایم را

خواسته هایم را

نه ، زیاده نمی خواهم

در حد گذران زندگی، برایم کافیست

دلک زیبایم

هزار پاره شده ای و هنوز در طلب یاری!!!!!

این همه زخم داری و صدها بار تورا شکستند!!!

زیر پا له ات کردند

زخمی و شکسته بالی!!!

کمی ارام باش.

جنس تو زمینی نیست!!!

تو اسمانی هستی

پس اینجا ه می کنی؟

عزیزم: گشتیم نبود،

نگرد نیست!!!

  • برباد رفته

صبح و شعر و ترانه

اهای مردم ، خورشید مهربان با  انوار پرفروغش ، زمین و زمان را به اغازی نو پیام داده

برخیزید تا روزی نو را شروع کنیم

صبحتان را با یک پیالبه شعر و ترانه ، شیرین کنید

جام شعر و ترانه را لاجرعه سر بکشید

تا همه روزتان را  با نجوای ان شیرین کنید

صبح است

بسم الله

  • برباد رفته

لذت لبخند معشوق

عاشقانه اگر معشوقت را صدا بزنی ،پاسخت را خواهد داد 

هرچه هم که سنگدل باشد، باز گوشه چشمی به معشوق خواهد کرد

معشوق از اظهار نیاز عاشق، به وجد می اید و گرچه شاید عشوه ای هم بکند

باز نمی گذارد عاشقش رنجیده خاطر شود

نگاهی خواهد کرد

به گمانم لذتی بالاتر از لبخند معشوق هنوز افریده نشده است

  • برباد رفته

متن من ، تولدت مبارک

درد عجیبی است دردی که من تحمل میکنم!!

شاید بیان آن با کلمات پیش رو ، حتی اهانت باشد و  توهین

اما پیشایش طلب عفو ودرخواست بخشش می کنم

دلم که می گیرد و بدنبال آن بغضی گلویم را می فشرد

انگار چیزی در درونم به حرکت در می آید

جریان حرکتش را درک می کنم و می فهمم

آرام آرام فشارش بیشتر میشود و من کم کم بی تاب تر میشوم

نبضم تند تند می زند

و گاهی هم عرق می کنم

حالت  غریبی است

که حالا درکش می کنم و می دانم چرا بروز می کند

این زمان ها زمان نوشتن من است

حالاباید قلم بدست بگیرم و یک قطعه کاغذ سفید را سیاه کنم

یا باید کنار لب تاب ، کلیدهای صفحه کلید را بفشارم

و تازگی ها با کلیدهای تلفن همراه

می نویسم

بی هیچ دغدغه ای برای رعایت مشکلات املائی ویا انشائی آن

کلمات که به جملات تبدیل می شوند و جملات به متن

من فارغ میشوم

بغضم فرو کش می کند

و سینه ام باز میشود

حالا باید کودک متنم را ویرایش کنم!!!!!

فقط چند دقیقه کوتاه لازم است!!!!

حالا شد

کودک من پا به جهان گذاشت!!!

متن من ، تولدت مبارک

  • برباد رفته

عشق واقعی و معشوقی بنام حق

حتما عاشق شده اید!!!

عشق که از این در وارد میشود ، عقل از آن در خارج میشود!!!

گم شده هایت  را در او می جوئی و همه امیدت به اوست

به در و دیوار می زنی که با او باشی

به هرقیمت و تحت هر عنوان!!!

دلت با اوست و او را در هر حالتی می طلبی

میخواهی با او باشی و در کنار او!!!

گمان داری وقتی با او هستی آرامی و یا لاقل فکر می کنی به آرامش رسیده ای!!!

اما عجیب است سن که بالا می رود درک می کنی که این چیزها آرامت نمی کند

آرامش را باید جای دیگری جستجو کنی!!!!

نمیدانم دارم به عشق های زمین شک می کنم

نکند همه آنچه عشق می نامیم ، هوس است و هوس!!!

آخر عشق خیلی مقدس است

خیلی بزرگ است

عشق که از خیال نمی افتد

عشق میشود موتور زندگیت

روشنت می کند تا باشی

تا بجنگی

تا بمانی

شاید عشق هم وسیله ای است برای یافتن فطرت حقیقی انسان

کاش می شد عشق الهی را درک کنیم

طعم مهر و محبت حق را بچشیم

مگر میشود معشوقت خدا باشد و آرام باشی

گمشده بزرگ ما ، ندیدن عشق واقعی است

خدا ، عاشق ترین است بر همه انسانها

اینکه چگونه ممکن است کسی عاشق میلیاردها نفر باشد را درک نمی کنم

اما مگر خدا هیچ کدام از کارهایش شبیه آدم ها هست!!!

  • برباد رفته

همایشی برای چاره اندیشی درباره طرح طبقه بندی مشاغل

مثلا نشسته ایم داریم بحث کارشناسی می کنیم

خوب ُ نفس کار خیلی عالیست

اصلا این روش سالهاست در کشورهاپی که به درجات بالای علمی رسیده اند ُ انجام میشود

اما من گمان دارم برای اینکار یک مقدمات وماخراتی لازم است

اول باید نفرات شرکت کننده محدود باشند نه یک جامعه شصت نفره!!!!

دوم باید حداقل یک ماه قبل با اعلان موضوع  ُ زمان و مکان همایش و سرفصل هاپی که مورد بررسی قرار می گیرند را به اطلاع شرکت کنندگان می رسانند.

سوم انکه کارگروه ها را براساس سنخیت و جنیست افراد تنظیم می کنند

چهارم آنکه ابتدا مقالات و سخرانی هاپی درباره موضوع انجام میشود

بعد ا ز ان مباحث اغاز می شود

کنکاش می کنند

تحلیل می کنند

تجزیه می کنند

و در آخر موارد را بعنوان خروجی همایش مکتوب کرده و به تصویب می ر سانند

و از همه مهمتر آنکه دولتمردان و یا سیاست گذارن سعی در عملیاتی کردن موارد تصویب شده و به اصطلاح خروجی همایش را عملیاتی می نمایند

به نظر شما چند تا از شرایط درج شده در این متن برای این همایش اعایت شده است؟

  • برباد رفته

کمی درباره فلسفه - بخش چهارم

مراتب استکمال نفس از نظر امام خمینی(س)

به اعتقاد امام، نفس ولیده ی طبیعت است و با حرکت جوهری از همین عالم شروع به حرکت می‌کند. تعلق نفس و بدن تعلقی ذاتی است و محال است که این دو از یکدیگر جدا شوند. در واقع بدن ماده و نفس صورت آن است و صورت و ماده در وجود با هم متحدّند. البته این به این معنا نیست که بدن و نفس هر کدام وجودی خاص و متباین از یکدیگرند، بلکه هر دو یک وجودند. با این لحاظ که جهت قوّه موجود، بدن و جهت فعلیّت آن نفس نام دارد. ( همان 59-62) موجود طبیعی با حرکت جوهری تدریجاً صعود و تکامل می‌یابد و هرچه که بیشتر صعود کند از طبیعت بیشتر جدا می‌شود و از جسم و از جسمانیت جدا می‌گردد. در نتیجه این ترقی، توجه به عالم غیب بیشتر می‌گردد و نفس از وسایل و آلاتی که برای تقویت جسمانیت و طبیعت است کمتر استعمال می‌کند. این آلات به تدریج و اندک اندک ضعیف می‌گردند تا آن جا که کاملاً از بین بروند. پس هنگامی که جنبه فعلیت که همان نفس است، قوی می‌گردد و مادّه تمام جهات بالقوه خویش را به فعلیت می‌رساند، بدن از بین می‌رود.

وضعیت نفس بعد از فاسد بدن

اما نفس با فساد بدن چه سرنوشتی پیدا می‌کند؟ آیا وی همچنان باقی می‌ماند؟ حق این است که با معدوم شدن بدن، نفس نیز از بین می‌رود؛ چرا که نفس به سبب استفاده و بهره اش از طبیعت و ماده به این نام خوانده می‌شود. حال که بدن از بین رفته نفس نیز از بین می رود. آن چه که باقی می ماند نفس فعلیت یافته‌ای است که اینک عقل نام دارد و موجودی مجرد است؛ در واقع موجودی روحانیه البقاست

مراتب نفس از نظر امام خمینی(س)

امام خمینی اقوال گوناگونی را در باب مراتب و درجات انسان بیان می‌کند. آن چه که از نظر وی مهم است این است که همه تقسیم‌بندی های صورت گرفته پیرامون مراتب انسان اعتباری است. به اعتقاد وی، انسان بنا به اعتباری دارای سه مقام است: مقام ملک و دنیا، مقام برزخ و مقام عقل و آخرت. همه مقامات فوق در انسان کامل به سه شکل جلوه پیدا می‌کند: مقام تعیّنات مظاهر، مقام مشیت مطلقه و مقام احدیت.

به اعتباری دیگر، انسان دارای چهار مقام است: ملک, ملکوت، جبروت و لاهوت. (همان). همچنین انسان می‌تواند مطابق با حضرات خمس دارای پنج مقام باشد: شهادت مطلقه، غیب مطلق، شهادت مضافه، غیب مضاف و کون جامع.

عارفان اسلامی سخن از هفت شهر عشق یا صد منزل و یا هزار منزل بر زبان آورده‌اند و انسان می تواند مطابق آن ها دارای هفت مقام، صد مقام و یا هزار مقام باشد

 

  • برباد رفته

کمی درباره فلسفه - بخش سوم

ادله ی تجرد نفس از نظر امام خمینی

وی برای تجرّد نفس دلایلی را ذکر می‌کند:

دلیل اول: با انحطاط و نقصان قوای جسمانی در اثر گذر زمان، مشاهده می‌کنیم که قوای روحانی و ادراکات عقلی رو به ترقی و استعداد است،  از این نتیجه حاصل آید که قوای ادراکیه عقلیه جسمانی نیست؛ چه اگر جسمانی بودی، چون سایر قوای جسمانی رو به ضعف گذاشتی

دلیل دوم: خواص، آثار و افعال نفس، با خواص، آثار و افعال جسم در تضاد است. یک جسم هیچ گاه بیش از یک صورت را قبول نمی‌کند. به همین دلیل هرگاه که بخواهد صورت دیگری را بپذیرد، بالاجبار باید صورت ابتدایی را پاک و محو کند تا آمادگی پذیرش صورت جدید را داشته باشد. اما نفس می‌تواند در یک لحظه، همه ی صورت های متضاد و متقابل را در خود بپذیرد. همچنین جسم تنها می تواند صورت های متناهی را در خود جای دهد؛ در حالی که در نفس، صورت غیر متناهیه نیز نقش می‌بندد و نیز هر جسمی که صورتی از او زایل گردید، آن صورت در آن بدون سبب مستأنف پیدا نشود، ولی نفس صورت هایی را که از او غیبت می‌کند بی‌سبب خارج عود می‌دهد و این خود دلیلی است بر تجرّد نفس.

رابطه میان بدن و نفس

حال که به تفاوت میان جسم و نفس (روح) معتقد شدیم، باید نحوه ی پیدایش نفس و ارتباط آن را با بدن و تن آدمی بیان کنیم. در میان آراء و اقوال فلاسفه، می‌توان سه قول را در این زمینه مشاهده کرد:

نظر افلاطون در باره تقدم وجود روح بر جسم:

الف) تقدّم وجود روح بر جسم: این نظر، که آن را به افلاطون منسوب داشته اند، معتقد است که روح، جوهری است قدیم که قبل از پیدایش بدن وجود داشته است. این روح از مقام اصلی خود تنزل می‌کند و به بدن تعلّق می‌گیرد.  همان گونه که مرحوم استاد مطهری بیان داشته است، این نظر در واقع یک نظریه «ثنوی» است؛ چرا که روح و بدن را دو جوهر جدا و منفصل از هم تصور کرده است.

همان طور که گفتیم، برای بیان این قول، از تمثیل مرغ و قفس استفاده می‌کنند. طبق این نظر، مرگ عبارت است از رهایی مرغ روح از قفس تن. از این تمثیل، در آثار عارفان و شاعران اسلامی بسیار استفاده شده است. همچنین همان طور که گفتیم، امام در دیوان، چنین رابطه ای را میان روح و تن به تصویر کشیده است. به نظر می‌رسد که امام تحت تاثیر سنت شعری چنین سخنی را به میان آورده است چرا که این نظر با مبانی فلسفی وی، چنان که نشان خواهیم داد، ناسازگار است.

قول ارسطو در باره رابطه ی میان بدن و نفس

ب) معیّت نفس و بدن: این نظر را متعلّق به ارسطو می‌دانند. ارسطو معتقد بود که در نظریه استادش افلاطون، به جنبه ی وحدت و وابستگی روح و بدن توجّهی نشده است. به اعتقاد وی، رابطه ی میان روح و بدن بسی قوی‌تر و عمیق‌تر از نوع رابطه مرغ و قفس است. بنابراین، ارسطو به این نتیجه رسید که رابطه روح و بدن از نوع علاقه بین صورت و مادّه است؛ با این تفاوت که قوّه عاقله، به دلیل آن که مجرد است صورتی با مادّه است و نه در مادّه. مطابق این قول، روح دیگر جوهری قدیم نیست بلکه امری حادث است. بنابراین روح در آغاز کار، قوه و استعداد محض است و هیچگونه علم قبلی برایش حاصل نیست و تمام معلومات و اطلاعات خود را در همین جهان از قوه به فعل می‌رساند.( همان)؛ اما باید توجه داشت که مطابق این نظر، روح از ابتدا روحانی است و نه جسمانی. در واقع نفس روحانیة الحدوث و روحانیة البقاء است.

رای ملاصدرا درباره رابطه بدن و نفس

ج) تقدّم وجود جسم بر نفس : مطابق این نظر، که ملاصدرا ارائه دهنده و مبتکر آن است، روح محصول حرکت جوهری بدن است. مطابق این نظر، رابطه میان روح و بدن، نه رابطه مرغ و قفس، که رابطه ی میان میوه و درخت است. همان گونه که میوه و شاخ به طور طبیعی در کنار هم زیست می‌کنند، به همان اندازه، روح و بدن نیز ارتباطی مشفقانه و مهرآمیز دارند. درواقع در زمینه بدن است که روح پرورش می‌یابد. اما این بدان معنی نیست که بدن روح را می زاید. حدوث و پیدایش نفس جسمانی و مادی است اما بقاء و استمرارش روحانی و غیر مادی است: النفس جسمانیة الحدوث روحانیة البقاء.

 نظر امام خمینی در باب رابطۀ میان بدن و نفس

هر سه قول مشهور درباره رابطه میان بدن و نفس در آثار امام خمینی انعکاس یافته و وی بعضاً به نقد آن ها پرداخته ‌است. (معاد از دیدگاه امام خمینی، ص 60-57). قول مختار امام البته همان نظر ملاصدرا است. یعنی نفس جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء است. وی سخن جالبی را از ملاصدرا نقل می‌کند. ملاصدرا معتقد بود که همۀ فلاسفه و حکمای پیشین از قبیل افلاطون و ارسطو قائل به نظریه اخیر بوده‌اند، اما به واسطه ی برخی از کج فهمی‌ها تقیّه می‌کردند و مطابق عقاید عامّه مردم سخن بر زبان می‌آورند.

  • برباد رفته

3- تمرین بهتر و بیشتر خواندن با تند خوانی

نکته مهم و اساسی برای کسانیکه علاقه مند هستند تا با تند خوانی سرعت مطالعه خودرا بالاببرند این است که : خواندن هم یک مهارت است که هر یک ازما در طول عمرمان آنرا اموخته ایم .

متاسفانه  افرادی که اطلاعات درستی از نقش آموزش مهارت خواندن در آینده دانش آموزان داشته باشدُ در مسیر زندگی تحصیلی ما قرار نگرفته اند ُ لذا  مهارت خواندن نقش بسیار کمرنگی  در زندگی اکثر افراد تحصیل کرده جامعه امروزی ما دارد.

در شیوه سنتی که حداقل هم نسل های من  با آن بزرگ شده ُ خواند دارای اشکالات زیر است:

1- تلفظ و لب خوانی

2- کلمه خوانی

2- بازگشت چشم به عقب

3- توقف زیاد بر روی کلمات

4- سرگردانی چشم بین خطوط

5- برگشت چشم به عقب

 و به احتمال خیلی زیاد چند دلیل اصلی دیگر هم دارد .

حالا اگر مصمم به ارتقای سطح مهارت خواندن خودتان هستید ُ بجای سردرگمی در بین سایت های اینترنتی ُ چند راهکار ساده را انجام دهید .

بطور حتم میتوانید در این مسیر ترقی داشته باشید.

کارهاپی که باید انجام دهید عبارتند از:

1- افزایش حوزه دید چشمتان

2- تمرین عادت به عبارت خوانی و عدم بازگشت چشم به عقب

در مطالب آینده بهتر و بیشتر ُ تجارب خودم را بیان خواهم کرد

  • برباد رفته

صبحی جدید و نوروز من

روز دیگری آغاز شده است

امید دارم من هم روز نوینی را شروع کنم!!!

میخواهم فعل بودن وخوب بودن را دوباره و از اول صرف کنم

زندگی زیباست

در حد توان و فهم خودم ُ سعی خواهم کرد اشتباه نکنم

خطا نکنم و تا حد ممکن در برابر بی عدالتی و ظلم و..... خواهم ایستاد

البته حالا باور دارم که حکمت و فلسفه کارها و شاید همه امور را درک  نمی کنم

پس باید سعی کنم قضاوت نکنم

نباید دیگران را با ذهن خودم بررسی کنم

و نظر بدهم

باور دارم من انسانی منحصر بفردی هستم( مثل همه انسانها)

اگر قدر دان تواناپی های خودم باشم بی شک خواهم  توانست از همه آنچه برایم مقدور است ُ بهره ببرم

میخواهم انسان باشم

به معنای خاص و اخصش

دوست دارم شیوه نوینی را پیش بگیرم تا به سرحد بلوغ برسم

زندگی زیباست

خدایا متشکرم

  • برباد رفته
به جز از عشق
که اسباب سرافرازی بود
آزمودیم همه
کار جهان بازی بود