۲۴۵ مطلب با موضوع «آرا و نظرات» ثبت شده است

متن شعر : حال من خوب است

حال من خوب است اما با تو بهتر می شوم

آخ ... تا می بینمت یک جور دیگر می شوم

با تو حس شعر در من بیشتر گل می کند

یاسم و باران که می بارد معطر می شوم

در لباس آبی از من بیشتر دل می بری

آسمان وقتی که می پوشی کبوتر می شوم 

آنقَدَرها مرد هستم تا بمانم پای تو

می توانم مایه ی ــ گه گاه ــ دلگرمی شوم 

میل میل ِ توست اما بی تو باور کن که من

در هجوم بادهای سخت ، پرپر می شوم

شاعر : مهدی فرجی

  • برباد رفته

کارگاه و کار و کارافرینی - من کمک میخواهم کمک

اقا 40 سال از خدا سن گرفته و چهار نفر دیگر( زن و سه فرزندش) را هم معطل خودش کرده

عرضه و توان کاسبی را ه ندارد

یک کارگاه سیصد متری و سی صد میلیون سرمایه

نمی تواند حداقل ها را در  بیاورد

کاریابی و طراحی و اماده کردن کار با من

ساختن و نصب کار با ایشان(البته کار  را کارگران می سازند ونصابها نصب می کنند)

پول را هم من باید بگیرم بدهم ایشان خرج کنند

شریک هم هستند!!! پنجاه پنجاه

جالب است نه؟

خداوکیلی اگر از دوستان کسی اطلاعات خوبی درباره کسب و کارهای کوچک دارد

ممنون میشوم راهنمائیم کند

حرف هم بزنم میشود مایه دلخوری و ازردگی ایشان

عجب جای عجیب و غریبی است

صدبار تا حالا اندیشیده ام که تعطیل کنم بروم دنبال دنیای خودم!!!

دلم  نمی اید چهار ویا پنج خانه وار را بیکار کنم

از ان طرف هم با همه زحمات ومشقات موجود

چیزی گیر من نمی اید که هیچ از جیب هم باید بگذارم

کسی هست همفکری کند

راهنمایم باشد

اقا بخدا به پیر و به پیغمبر گیر افتاده ام

میان خودم ودلم

کاشکی یکی قدم بگذارد وسط و کمک حال من شود

کاشکی

  • برباد رفته

زیبا بیندیشیم تا دنیای زیبائی داشته باشیم

صبح دمیده

روزی نو و صبحی زیبا

پائیز است و دنیا ، صحنه های پر رنگی را رقم می زند

هزاران رنگ ، زرد و نارنجی وقرمز و هر رنگ که چشمتان دوست داشته باشد ببیند

امروز ، روزی دگر است و صبح ، آغازی دیگر

پر قدرت وبا صلابت صبح را شروع کنید

زندگی زیباست

امروز تکرار نشدنی است

مثل همه روزها

قدر دان داشته هایمان باشیم و با وقار و متانت در جستجوی آرزوهایمان

چشم دل باز کن ، دنیا را ما می سازیم

خوب یا بدش هم ثمره تفکرات ماست

پس زیبا بیندیشم تا زیبائی ببینیم

صبحتان پیروز

  • برباد رفته

متن ترانه - پنجره

میخوام چند روزی از چشمِ تموم شهر پنهون شم

برم هم صحبت خاک و رفیق عطرِ بارون شم

میخوام از پاکی چشمه ، یه جسم تازه بردارم

میخوام چند روزی روحم رو به دست باد بسپارم

پشت سر میزارم این شهر شلوغو

پشت سر میزارم این همه دروغو

من به آفتاب یه سلامِ تازه میدم

جا میزارم این روزای بی فروغو

یه سفر رهایی از دلهره میخوام

از طبیعت یکمی خاطره میخوام

دیگه خستم از حصارِ دود و آهن

نفسم تنگه یکم پنجره میخوام

پشت سر میزارم این شهر شلوغو

پشت سر میزارم این همه دروغو

من به آفتاب یه سلامِ تازه میدم

جا میزارم این روزای بی فروغو

ترانه سرا را نمی شناسم ولی خواننده ترانه : سیاوش قمیشی است

  • برباد رفته

معنای عشق و انواع ان - قسمت دوم

جمعی از محققان انسان‌شناس و نژاد شناس آمریکایی طول مدت عشق را سه سال قلم داد نمودند و معتقدند این حس نهایتاً سه سال دوام دارد.

طول مدت عشق دیوانه وار نیز فقط ۷ ماه است و بعد از شدت آن کاسته می‌شود.

تحقیقات بیان می‌کنند افراد در دراز مدت کمتر پیش می‌آید که تا آخر عمر درکنار هم بمانند.

اما در کل عشق باور و  احساسی ، عمیق و لطیفی است که با حس صلح‌دوستی و انسانیت در تطابق است

عشق نوعی احساس عمیق و عاطفه در مورد دیگران یا جذابیت بی‌انتها برای دیگران است.

در واقع عشق را می‌توان یک احساس ژرف و غیرقابل توصیف انسانی دانست که فرد آن را در یک رابطه دوطرفه با دیگری تقسیم می‌کند در واقع عشق نمای خارجی ندارد بلکه یک احساس عمیق دوستی است.

با این وجود کلمه «عشق» در شرایط مختلف معانی مختلفی را بازگو می‌کند:

علاوه بر عشق رمانتیک که آمیخته‌ای از احساسات و میل جنسی است، انواع دیگر عشق مانند:

عشق عرفانی

و عشق افلاطونی

عشق مذهبی

عشق به خانواده

را نیز می‌توان متصور شد

در واقع این کلمه را می‌توان در مورد علاقه به هر چیز دوست داشتنی و فرح بخش، مانند فعالیت‌های مختلف و انواع غذا به کار برد.

جملهٔ «عشق چیست؟ در سال ۲۰۱۲ میلادی، پرتکرارترین عبارت جستجو شده به این زبان در جستجوگر گوگل بوده‌است.

  • برباد رفته

معنای عشق و انواع ان - قسمت اول

عشق را از ریشه گیاه عشقه می دانندکه گیاهی بدون ریشه است به نام لبلاب، که وقتی بر درختی بپیچد آن را خشک میکند.

عشق صوری درخت جسم صاحبش را، خُشک و زردرو می‌کند،

اما عشق معنوی بیخ درخت هستی اعتباری عاشق را خشک سازد و او را از خود بیزار میکند.

عشق در لغت افراط در دوست داشتن و محبت تام معنی کرده‌اند

به همین دلیل به شدت دوست داشتن . شیفتگی ، دلدادگی . لذت ، کیف را عشق نامیدند

البته عشق را به شرح زیر هم تعریف کرده اند

 لذتی مثبت است که موضوع آن زیبایی است

همچنین احساسی عمیق، علاقه‌ای لطیف یا جاذبه‌ای شدید است که محدودیتی در موجودات و مفاهیم ندارد

اما محدودیت در فکر و عملکرد دارد و می‌تواند در حوزه‌هایی غیرقابل تصور ظهور کند.

گاهی عشق بیش از حد می‌تواند شکلی تند و سخت و غیرعادی به خود بگیرد که گاه زیان‌آور و خطرناک است

و گاه موجب احساس شادی و خوشبختی می‌شود.

عشق یکی از عواطف بسیار مهم انسانهاست.

عشق می تواند منبع شادی و رضایت از زندگی باشد.

اما به اشتباه عده ای تصور می کنند که هر جوشش علاقه و کشش و محبتی به طرف مقابل به معنای عشق ورزیدن است .

این عده و بسیاری از افراد دیگر حتی با مفهوم واقعی عشق نیز آشنا نیستند.

عشق دارای معنا و مفهوم خاصی است و شامل خصوصیات ارزشمندیست که معنی وکیفیت زیبایی به زندگی می بخشد.

مطالعات مهم واساسی روانشناسی که در زمینه عشق انجام شده نشان می دهد که این احساس و عاطفه مثبت دارای چهار ویژگی است :

توجه. اهمیت دادن، مراقب بودن و محافظت و حمایت از دیگری.

  • برباد رفته

رزومه شخصی

هیچوقت به این اندیشیده ایم که اگر بخواهیم رزومه شخصی ، کاری و علمی و غیرو خودمان را بنویسیم . چقدر متن مان کوتاه و حقیر میشود

وقتی قلم را بدست می گیریم تا بنویسم

در ذهن ، غوغائی بپا میشود

ولی وقتی در حال نوشتن هستیم و یا در پایان نوشتن، متن بسیار حقیر است

چیزی برای نوشتن نیست

در تاریخی بدنیا آمده ایم

مدرسه رفته ایم

رفتیم دانشگاه و سربازی(یا سربازی تنها)

بعد کار و ازدواج و ...............

نکته برجسته اش خیلی کم است

متن ، خیلی بلند نخواهد بود

کوتاه ومختصر!!!!

پس من در پنج دهه عمرم چه کرده ام؟

حرفی برای نوشتن ندارم

مقداری حرف اضافه و رویاها و تفکراتی که شاید مانند افکار من ، خیلی هم مردم پسند نباشد

این میشود همه رزومه شخصی من!!!!!

چقدر کاری نکرده ام

چقدر مفید نبوده ام

چقدر بی سوادم (در ه مه حوزه ها)

خوبی هایم هم اگر بنویسم ریا میشود!!!!( هه هه هه )

دیدید ، رزومه ام تمام شد

این همه طول زندگیم بود

عرضی هم ندارم که اگر داشتم متن رزومه ام سنگین تر و وزین تر میشد!!

حالا فقط امضاء مانده

البته همان متن سخیف را هم کسی نخواهد خواند!!!

پایان

  • برباد رفته

ما همه بازیگریم - فصل اول - قسمت اول

زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست

هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رود

صحنه پیوسته بجاست

خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد!!!!

این تکیه از قطعه شعر زیبای زندگی و از سروده های ژاله اصفهانی است

شیطنت کردم  و میخواهم بازی کنم با این شعر،

مطلبی به ذهنم رسیده که شاید زیبا از آب درآید!!!

زندگی هر انسان همانند سریالیست که من اسمش را سریال زندگی گذاشته ام

هر انسانی از بدو تولد تا انتهای زندگی ،

در سریالهای متفاوتی و نقش های گوناگونی ،بازی می کند

قبل از اینکه متولد شود بعنوان بازیگر نقش سوم در سریال زندگی والدینش بازی می کند

متولد که شد ، میشود بازیگر نقش اول سریال زندگی خودش میشود

البته همزمان بازی در سریال های متعددی را بر عهده می گیرد

سریال زندگی هر فرد ، فصول متفاوتی دارد

فصل اول تولد

فصل دوم پیش دبستانی و مدرسه

فصل سوم دانشگاه و سربازی

فصل چهارم ازدواج

فصل پنجم بچه دار شدن و سرمایه گذاری

و الی آخر

البته این کلیات است و بسته به نوع بازی هر فرد نقش ها و فصل ها هم گوناگون میشود

هر کس در این سریال در نوع بازی کردن و حتی گفتم دیالوگ های که می گوید ، آزاد است

اما یک شرط دارد!!!

مسئولیت این بازی و این دیالوگ گوئیها بر عهده فرد است

راه فراری نیست

شاید کتمان کنی

اما باز تاوان و پاداش بازی کردنت را خواهی گرفت

تقریبا همه ما در یک لوکشین عمومی بازی می کنم

اما هرکس برای خوش بازی می کند

متن کامل شعر :

بشکفد بار دگر لاله رنگین مراد

غنچه سرخ فرو بسته دل باز شود

من نگویم که بهاری که گذشت آید باز

روزگاری که به سر آمده ، آغاز شود

روزگار دگری هست و بهاران دگر

شاد بودن هنر است ؛ شاد کردن هنری والاتر

لیک هرگز نپسندم به خویش

که چو یک شلیک بی جان شب و روز

بی خبر از همه خندان باشم

بی غمی ، عیب بزرگی است که دور از ما باد

کاشکی آینه ای بود درون بین که در آن خویش را می دیم

آنچه پنهان بود از آینه ها می دیدیم

می شدیم آگه از آن نیروی پاکیزاده نهاد

که به ما زیستن آموزد و جاوید شود

پیک پیروزی و امید شدن

شاد بودن هنر است گر به شادی تو دلهای دگر باشد شاد

زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست

هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رود

صحنه پیوسته به جاست

خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

  • برباد رفته

مهتاب در کویر

مهتاب پشت سروآسمان پرستاره کویر،پیش رو.
میزنیم به دل جاده تاازقلب کویر،شهرکریمان دورشویم.
سوز سرما تا مغز استخوان میرسد ورعشه ای برتن می اندازد.
ناگهان به یاد زلزله زدگان میافتم:یعنی دراین سرما چه می کنند؟
جان پناهی دارند؟
وسیله گرمایش ویا لباس گرمی؟
خدایا به توپناه میبریم
تووسیله سازی.
حکمتت را نمی فهمیم
امابه رحمت نیازمندیم
نیازمند لطف و کرمت هستیم
ای خالق آسمان و مهتاب وستاره
  • برباد رفته

طوفان دل

دریای دلم ، طوفانیست!!!
موج های به بزرگی همه گذشته من،که نمیدانم ازکجا سرچشمه میگیرند!
میکوبند و می تازند
باقدرت
با سرعت
می آیند به سمت ساحل روحم
سینه ام تنگ میشود
نفسم میگیرد
چشمانم ابری میشود و گلویم بغض آلود.
نای گفتنم نیست
حال نوشتن هم نیست
انتهای عشق نفرت نیست
بیداد زمانه را باور ندارم
مگرمیشود؟!!
پس اشتباه کردم که دل سپردم!!
خیانتی بود این عشق منفور!!
لعنت بر دل دیوانه ام!!
لعنت!!
  • برباد رفته
به جز از عشق
که اسباب سرافرازی بود
آزمودیم همه
کار جهان بازی بود