۱۸۳ مطلب با موضوع «ادبیات» ثبت شده است

متن ادبی(( رفتار من عادی است))

رفتار من عادی است

اما نمی دانم چرا

این روزها

از دوستان و آشنایان

هر کس مرا می بیند

از دور میگوید:

این روزها انگار

حال و هوای دیگری داری

اما

من مثل هرروزم

با آن نشانی های ساده

 با همان امضا، همان نام

و با همان رفتار معمولی

مثل همیشه ساکت و آرام

این روزها تنها

حس می کنم گاهی کمی گنگم

گاهی کمی گیجم

حس میکنم

از روزهای پیش قدری بیشتر

این روزها را دوست دارم

گاهی

-از تو چه پنهان-

با سنگ ها آواز می خوانم

و قدر بعضی لحظه ها را خوب می دانم

این روزها گاهی

از روز و ماه و سال ، از تقویم

از روزنامه بی خبر هستم

حس می کنم گاهی کمی کمتر

گاهی شدیداً بیشتر هستم

حتی اگر می شد بگویم

این روزها گاهی خدا را هم

یک جور دیگر می پرستم

ازجمله دیشب هم

دیگرتر از شب های بی رحمانه دیگر بود

من کاملاً تعطیل بودم

اول نشستم خوب

جوراب هایم را اتو کردم

تنها حدود هفت فرسخ در اتاقم راه رفتم

با کفش هایم گفت و گو کردم

و بعد از آن هم

رفتم تمام نامه ها را زیر و رو کردم

و سطر سطر نامه ها را

دنبال آن افسانه ی موهوم

دنبال آن مجهول گشتم

چیزی ندیدم

تنها یکی از نامه ها

بوی غریب و مبهمی می داد

انگار

از لا به لای کاغذ تا خورده ی نامه

بوی تمام یاس های آسمان

احساس می شد

دیشب دوباره

بی تاب در بین درختان تاب خوردم

از نردبان ابر ها تا آسمان رفتم

در آسمان گشتم

و جیب هایم را

از پاره های ابر پر کردم

جای شما خالی!

یک لقمه از حجم سفید ابر های ترد

یک پاره از مهتاب خوردم

دیشب پس از سی سال فهمیدم

که رنگ چشمانم کمی میشی است

و بر خلاف سال های پیش

رنگ بنفش و ارغوانی را

از رنگ آبی دوست تر دارم

دیشب برای اولین بار

دیدم که نام کوچکم دیگر

چندان بزرگ و هیبت آور نیست

این روزها دیگر

تعداد مو های سفیدم را نمی دانم

گاهی برای یادبود لحظه ای کوچک

یک روز کامل جشن می گیرم

گاهی

صد بار در یک روز می میرم

حتی

یک شاخه از محبوبه های شب

یک غنچه مریم هم برای مردنم کافی است

گاهی نگاهم در تمام روز

با عابران ناشناس شهر

احساس گنگ آشنایی می کند

گاهی دل بی دست و پا و سر به زیرم را

آهنگ یک موسیقی غمگین

هوایی می کند

اما

غیر از همین حس ها که گفتم

و غیر از این رفتار معمولی

و غیر از این حال و هوای ساده

حال و هوای دیگری در دل

ندارم

  • برباد رفته

3- درمسیر جاده

زمینی وخاکی هم که باشی،

وقتی پر پروازی داشته باشی تا بربلندای خاک پرواز کنی؛
برغم دیدن زیبایی آسمان؛بازهم احساس حقارت و کوچک بودن را با همه وجودت حس می کنی
خوش به حال پرنده
البته نه پرنده های قفسی!!!

  • برباد رفته

2- درمسیر جاده

کویری که باشی از اجزای اربعه(آب،باد،خاک وآتش)خاک وباد را با همه وجودت درک میکنی ومی فهمی.تا چشمت کارمیکند خاک میبینی وخاک.
بادهم که رفیق همیشگی کویر است.
تابستان وزمستان
بهار و پاییز
باد خواهد وزید.
فقط شدت وزیدنش فرق دارد
از اینها بهتر وقتیست که باد خاک راهم همراه خودش به رقص وا میدارد و شهر را سرشار ازخاک میکند.کویر یعنی همین

  • برباد رفته

1- درمسیر جاده

دل به دل جاده که بسپاری،تنهاچشم انداز پیش رویت در دل کویر،جاده ای است که چون مار در دل صحرا پیچیده.

با پولک های رنگارنگی از جنس ماشین.
ماشین هایی با رنگ وطرح ومدلهای گوناگون.
رفتن آغاز شده وباید سرخوش باشی که هستی تا بروی!!
پشت سر میگذارم این شهر شلوِغو
پشت سر میگذارم این همه دروغو
من به آفتاب یه سلام تازه می دم

  • برباد رفته

غبطه میخورم بر شاعران و ترانه سرایان

همیشه به کسانی که می توانستند کلمات روزمره مارا در قالب متنی زیبا و یا شعری فصیح بنویسند وبیان کنند ، غبطه می خوردم!!!اینکه کسی با ظرافت و نگاهی نافض ، همین کلمات و جملات روزانه ما در کنار هم قرار می دهد و میشود شعر و ترانه ای دوست داشتنی ، برایم موضوعی جذاب و سبب رشک و حسادت من بوده و هست!!!

من ترانه را زیاد گوش می کنم ، البته نه هر ترانه ای !!!

من شعر ترانه برایم مهم است

نه اینکه هر صدا و سبکی را هم بتوانم تحمل کنم

نه به مقتضای سنم با نسلی عجین هستم که حتی عشقشان را در قالب کلماتی زیبا و تحسین برانگیز ، جار می زنند!!!!

خیلی با امروزی ها حال نم یکنم ،

البته چندتائی هم مستثنی هستند

اما همیشه شعر برایم مهمتر از صدا بوده و خیلی هم از موسیقی چیزی نمی دانم ، لذا آهنگ خیلی فرق ندارد برای من!!!!

شعرهای ترانه هائی که درد را درقالب و لفافه ای زیبا می پیچندو به شنونده اجازه می دهند هرکس و یا هر چیزی که میخواهد را به جای آن بگذارند ! برایم خیلی گیرا و جذاب هستند!! همین چند ترانه ای که متن شان را در وبلاگ گذاشته ام از بهترین ومحبوب ترین ترانه های من هستند، خوب طبیعی است که حتی اکثریت از آنها خوششان نیاید، ولی مگر مهم هم هست!!!!در عالم شعر و ترانه و موسیقی ، آنقدر جا برای کار هست که هر کسی میتواند خودش را صاحب سبک و سلیقه بداند!!

اما من گمان دارم موسیقی زندگی است

البته که نوع آهنگ و شعر و ترانه هم مهم هستند

اما مگر میشود دلت با شنیدن صدای نی و سه تار و الخصوص دو تار نلرزد!!

مگر میشود صدای استاد شجریان را بشنوی وپایت سست نشود!!

یا ترانه وطنم  با صدای سالار عقیلی را پخش کنند و تو بی تفاوت باشی!!!!

اگر چنین هستید کمی در خود غور و تفحص کنید ، چرا که دارد بعضی از آیتم های انسانیت در شما  از بین می رود

انسان باید با دیدن شکوفه گل سرخ از خود بیخود شود

و با صدای دلنشین بلبل مست شود

اما یک نصیحت برادرانه :

نگذارید دیگران بدانند شما احساس دارید و احساساتی هستید

وگرنه مثل من تاوانش را باید بدهید!!!

صبحتان پر از شادی و شور و حال و سرخوشی

  • برباد رفته

متن شعر رانندگی در مستی سروده یغما گلروئی

کلمه در من می جوشد و چون طوفان بی پروا و پر خشم خود را بر در و دیوار قلبم می کوبد!!!

انگار روح مرا مسخ خود کرده اند

با کلمات زندگی می کنم و هیچ چیز را جز کلمات نمی بینم

تکیه ای از اشعار یغما را می خوانم

چون دملی چرکین ، درد سینه ام سر باز می کند

حتی عاشق شدن یغما هم از جنس اوست

این هم یک شعر زیبا از یغما گلروئی:

من یه گلایلم که تو این سرزمین شوم

راهم به قبر و سنگ گرانیت می رسه

هر روز به قتل می رسم و شعر من فقط

به انتشار شعله کبریت می رسه

دردم هزار ساله مث درده حافظه

درمونشم همونیه که کشف رازیه

نسلی که سرسپرده ی عصر حجر شده

به ساقیای ارمنی پیر راضیه

وقتی که زندگی یه تئاتر مزخرفه

تنها به جرعه های فراموشی دلخوشم

راسکول نیکوف یه پیره زنو شقه کرد و من

با اون تبر فرشته الهامو می کشم ....

هی مست می کنم مث یه بطری شراب

که وقتی پاش بیفته یه کوکتل مولوتوفه

یه مجرم فراری شدم که تو زندگیش

درگیر یه گریز بدون توقفه

فرقی نداره جاده ی چالوس و راه قم

من مستی ام که خوش داره رانندگی کنه

یه ماهی که تو آکواریوم زار می زنه

تا توی اشک های خودش زندگی کنه

باید تلو تلو بخوری این زمونه رو

وقتی که مست نیستی به بن بست می رسی

تو مستی آدما دوباره مهربون میشن

حتی برادرای توی ایست و بازرسی

می خندن و به دست تو دستبند می زنن

راه رو برای بردن تو باز می کنن

تو دام مورچه به سلیمان بدل می شی

قالیچه ها بدون تو پرواز می کنن

بعدش یه خواب زیر پتوی پر از شپش

رو نیمکت پلاستیکی یه کلانتری

اما چه فایده وقتی که فردا با یه لگد

تو دنیای جهنمیت از خواب می پری

این بار چندمه که به یه جرم مشترک

هشتاد تا ضربه پشتتو هاشور می زنه؟

برگرد خونه حتی اگر با خبر باشی

تنها دل خودت واسه تو شور می زنه

  • برباد رفته

متن ترانه شیاد

نمی دانم چرا !! ولی بطور ناگهانی ترانه شیاد که بوسیله فروغ فرخزاد خوانده شده را زمزمه کردم گفتم بنویسم شاید کس یگری هم لذت ببرد

رنج و عذاب از من
شنگی و شاب از تو
خون جگر از من
موی خضاب از تو
آی شیاد میخوای بمونی تو
اما صبر که بره می دهم جزای تو

کار و تلاش از من
راحت و خواب از تو
کاسه خون از من
تنگ گلاب از تو
آی شیاد میخوای بمونی تو
اما صبر که بره می دهم جزای تو

سوز و گداز از من
عمر دراز از تو
لطف و صفا از من
رنگ و ریا از تو
آی شیاد میخوای بمونی تو
اما صبر که بره می دهم جزای تو

  • برباد رفته

متن ترانه خالی

من
خالی از عاطفه و خشم
خالی از خویشی و غربت
گیج و مبهوت بین بودن و نبودن

عشق
آخرین همسفر من
مثل تو منو رها کرد
حالا دستام موندن و تنهایی و من

ای دریغ از من که بیخود مثل تو گم شدم
گم شدم تو ظلمت تن
ای دریغ از تو که مثلِ عکس عشق
داد میزنی تو آینه من

آه
گریه‌مون هیچ
خنده‌مون هیچ
باخته و برنده‌مون هیچ
تنها آغوش تو موند
غیر از اون هیچ

ای
ای مثل من تک و تنها
دستمو بگیر که عمر رفت
همه چی تویی
زمین و آسمون هیچ

بی تو می میرم همه بود و نبود
بیا پر کن منو ای خورشید دل سرد

بی تو می میرم
مثل قلب چراغ
نور تو بودی
کی منو از تو جدا کرد

متاسفانه شاعرش را نمی شناسم!!!!

  • برباد رفته

شعر زیبای:حسابِ ما و پدر را جدا جدا بنویس...

از آسمان به کجا آمدم خدا؟ بنویس
از آن دقیقه ی اول، از ابتدا بنویس
چطور شد که پدر اشتباه فاحش کرد؟
و سیب، وسوسه شد دست بر قضا؟ بنویس
گناه سیب خوری با پدر، قبول، ولی
برای عذر گناهش خودت بیا بنویس -
زمینه ساز گناه پدر خودت بودی
بهشت و تابلوی ممنوع؟ ها، چرا؟ بنویس
«هُوَ حریصُ الی ما مُنِع» کلام تو نیست؟
تو نقطه ضعفِ پدر داشتی خدا، بنویس -
تراژدی غم انگیزِ سیب، بازی بود
که بار عشق بیفتد به دوش ما، بنویس
من از گناه پدر شاکی ام، به ما بد کرد
حسابِ ما و پدر را جدا جدا بنویس

شعری زیبا از جناب آقای:

محمدحسین ملکیان

http://toppoembox.blog.ir/1396/09/01/M1969

  • برباد رفته

متن ترانه درد شخصی

ترانه سرا: افشین مقدم

با تمام وجود غمگینم مث وقتی که زن نمیسازه
مث وقتی که دوست میمیره مثل وقتی که تیم میبازه
با تمام وجود غمگینم مثل اوقات تلخ تنهایی
فکر کردن به ...... با رویا شرم احساس .......
با تمام وجود غمگینم لول تریاک زیر این تخته
دست و پاهامو با طناب نبند ترک اعتیاد واقعا سخته
با تمام وجود غمگینم مرگ جزئی از آرزوم شده
بهتره شعرمو شروع کنم باز سیگار من تموم شده
با تمام وجود غمگینم با تمام وجود غمگینم
با تمام وجود غمگینم شادی ام مال سال ها قبله
چشم باز ایستاده میخوابم مث اسبی که توی اسطبله
با تمام وجود غمگینم کشورم نفت به جهان میده
شهرونداش مث سربازن همه چی بوی پادگان میده
با تمام وجود غمگینم تشنه ام مثل فیل بی خرطوم
رو سرابم دقیق شه چشمام عاج من خورد میشه با باتوم
با تمام وجود غمگینم با تمام وجود غمگینم
با تمام وجود غمگینم حق آزادیم انتزاعی شد
وای هفتاد ملیون مثل من درد شخصیم اجتماعی شد

  • برباد رفته
به جز از عشق
که اسباب سرافرازی بود
آزمودیم همه
کار جهان بازی بود