۲۰۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «متن ترانه» ثبت شده است

شعری با نام:زمستان مظلوم

دیدی که چه بی رنگ و ریا بود زمستان ؟
مظلوم ترین فصل خدا بود زمستان
دیدیم فقط سردی او را و ندیدیم
از هر چه دو رنگی است رها بود زمستان
بود هرچه فقط بود سپیدی و سپیدی
اسمی که به او بود سزا بود زمستان
گرمای هر آغوش تب عشق دم گرم
یکبار نگفتند چرا بود زمستان
بی معرفتی بود که هر بار ز ما دید
با این همه باز اهل وفا بود زمستان
غرق گل و بلبل شد اگر فصل بهاران
بوی گل یخ هم به هوا بود زمستان
با برف بپوشاند تن لخت درختان
لبریز و پر از شرم و حیا بود زمستان
در فصل خودش ، شهر خودش ، بود غریبه
مظلوم ترین فصل خدا بود زمستان …

  • برباد رفته

متنی بانام: بهانه ای برای رفتن

رفتن ؟

رفتن که بهانه نمی خواهد !

یک چمدان میخواهد از دلخوریهاى تلنبار شده و گاهى حتى دلخوشیهاى انکار شده

رفتن که بهانه نمیخواهد وقتى نخواهى بمانى ، با چمدان که هیچ بى چمدان هم میروى

ماندن ؟ 

ماندن اما بهانه مى خواهد

دستى گرم، نگاهى مهربان، دروغ هاى دوست داشتنى

دوستت دارم هایى که مى شنوى اما باور نمى کنى

یک فنجان چاى، بوى عود، یک آهنگ مشترک، خاطرات تلخ و شیرین .

وقتى بخواهى بمانى

حتى اگر چمدانت پر از دلخورى باشد خالى اش مى کنى و باز هم میمانى

میمانى و وقتى بخواهى بمانى ، نم باران را رگبار مى بینى و بهانه اش مى کنى براى نرفتنت

آرى!

آمدن دلیل مى خواهد

ماندن بهانه

و رفتن هیچکدام !

----------------

نویسنده: فروغ فرخزاد

  • برباد رفته

شعرزیبای یک با یک برابر نیست

معلم پای تخته داد میزد

صورتش از خشم گلگون بود

و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود

ولی آخر کلاسیها

لواشک بین خود تقسیم می کردند

وآن یکی در گوشه‌ای دیگر «جوانان» را ورق می زد.

برای اینکه بیخود های‌و هو می کرد و با آن شور بی‌پایان 

تساویهای جبری را نشان می‌داد

با خطی خوانا بروی تخته‌ای کز ظلمتی تاریک

غمگین بود

تساوی را چنین بنوشت : یک با یک برابر است

از میان جمع شاگردان یکی‌برخاست

همیشه یک نفر باید بپاخیزد...

به آرامی سخن سر داد:

تساوی اشتباهی فاحش و محض است

نگاه بچه‌ها ناگه به یک سو خیره گشت و 

معلم مات بر جا ماند

و او پرسید: اگر یک فرد انسان، واحد یک بود

آیا یک با یک برابر بود؟

سکوت مدهوشی بود و سوالی سخت

معلم خشمگین فریاد زد آری برابر بود

و او با پوزخندی گفت:

اگر یک فرد انسان واحد یک بود

آنکه زور و زر به دامن داشت بالا بود و آنکه

قلبی پاک و دستی فاقد زر داشت پایین بود؟

اگر یک فرد انسان واحد یک بود

آنکه صورت نقره گون، چون قرص مه می‌داشت بالا بود

وآن سیه چرده که می نالید پایین بود؟

اگر یک فرد انسان واحد یک بود

این تساوی زیر و رو می شد

حال می‌پرسم یک اگر با یک برابر بود

نان و مال مفتخواران از کجا آماده می‌گردید؟

یا چه‌کس دیوار چین‌ها را بنا می‌کرد؟

یک اگر با یک برابر بود

پس که پشتش زیر بار فقر خم می‌گشت؟

یا که زیر ضربه شلاق له می‌گشت؟

یک اگر با یک برابر بود

پس چه‌کس آزادگان را در قفس می‌کرد؟

معلم ناله‌آسا گفت:

بچه‌ها در جزوه‌های خویش بنویسید:

یک با یک برابر نیست.......

----------------

شاعر:حمید گلسرخی

  • برباد رفته

متنی با نام:زنان سرزمین من

زن بودن کار ساده ای نیست!!!

زن که باشی باید برای خوشایند دیگران زندگی کنی!!!

خیلی چیزها ، جرم میشود!!!

بلند بلند خندیدن

تنها قدم زدن

تک رنگ بودن ، خیلی چیزها

زن که باشی باید بی کم وکاست ،

دختر حرف گوش کن پدرت باشی!!!

سنگ صبور مادرت باشی!!

محافظ دل خواهرت باشی!!

و مایه آرامش برادرت!!
خدا نکند اگر بگوئی : کمی تنهایت بگذارند!!!

میشوی یک جانی که به جرم نامعلومی محکومت می کنند!!!!

زن که باشی، باید محرم راز همسرت باشی!!!

سپس مادر می شوی و آن وقت تازه قصه آغاز میشود!!!

و یک روز چشم باز می کنی و می بینی ، چین و چروک برداشته ای!!!!

در حالی که آرزو هایت یک به یک تلمبار شده و وقت نکرده ای به هیچ کدامشان برسی!!!

زن بودن کار ساده ای نیست!!

زنان ، مردان محکمی هستند که پشت جسمی ظریف ، پنهان شده اند

تا مبادا کسی اشک هایشان را ببیند!!!!

((( تقدیم به بانوان بزرگ سرزمینم که به دور از بازی های زمانه

یک زندگی را مردانه به دوش می کشند

و با رفتارشان ، وقار و متانت و بزرگی را به همراه  بلندای پرواز یک  انسان ،به دیگران می آموزند!!!))))

  • برباد رفته

متنی با نام: خدایا من همانی هستم که ..

خدایا:

من همانی هستم که وقت و بی وقت مزاحمت میشوم!!!

اصلا هم مهم نیست کجا و کی!!!

البته بیشتر مواقع ، وقتی گیر می افتم و راه چاره ای به ذهنم خطور نمی کند!!

همانی که وقتی دلش می گیرد و بغش می ترکد ، می آید سراغت!!!

و با گریه فریاد می زند که چرا مرا آفریدی؟

چرا مرا نگه داشتی؟

برای چه؟

برای عذاب دادن؟

برای آنکه آئینه عبرت دیگران باشم؟

راستی نکند تو خدای ، گریه هستی؟!!!

من همانی هستم که همیشه دعاهای عجیب و غریب می کند!!

چشم هایم را می بندد و می گوید:

من این ها سرم نمی شود

باید دعاهایم مستجاب شود!!!!

همانی که خیلی وقت ، لج می کند

و بد و بیراه می گوید و خودش را به نفهمی و کوچه علی الچپ می زند!!!

و مثل بچه ها ، گناه می کند تا لجت را در بیاورد!!!

ناشکری می کند و سرکوفت  می زند!!!

متلک می اندازد و وعده های برحقت را به سخره می گیرد!!

می گوید: خیلی خدائی و حرفهایت درست است!!!

من به بندگانت لطف کردم

کرم کردم

اما تو ، فقط ادعا می کنی!!!

پس کجاست لطف و کرم وخدائی تو؟!!!

گاهی هم خودش را برایت لوس می کند

راستش را بخواهی خودم می دانم ، تنها تکیه گاهم تو هستی

و بی تو هیچم

احساس پوچی می کنم وقتی با لجبازی از تو دور میشوم!!!

من همانی هستم که نمازهایش یکی در میان قضا میشود

و کلی روزه نگرفته دارد

همانی که دین را به قدر فهم خودش قبول دارد و تفسیر می کند!!!

همانی که خیلی وقت ها پشت سر مردم حرف می زند

غیبت می کند

تهمت می زند

گناه می کند

با چشم

با گوش

با دست

با پا

با زبان

نه ، اصلا کوتاهی نمی کند در معصیت!!

گاهی هم بد جنس میشود

و گاهی هم خودخواه

گاهی ظالم

و گاهی متکبر

یادت آمد!! من کی هستم!!

آری من همان انسان سر به هوائی هستم که فقط خودش را مستحق لطف می داند

خودش را برتر از همه می داند

و ادعا دارد که :اصلا جهان را برای او آفریده ای!!

آری من همانی هستم که همه طول و عرض زندگیم برای تو  ،  ثانیه هم نشده!!!

اما همین هم پر بوده از گناه پشت گناه پشت گناه!!!

حواست به من هست؟

من تنها هستم

تنها ترین تنها!!!

رهایم نکن ، حتی آنی و کمتر از آنی!!!

خدایا بینائی ده که در چاه نیفتم

دانائی ده که در راه نمانم

بنمای رهی که ره نماینده توئی

بگشای دری که در گشاینده توئی

من دست به هیچ دستگیری ندهم

کایشان همه فانی و پاینده توئی

 

  • برباد رفته

متنی بانام:دلم برای کسی تنگ است…

دلم برای کسی تنگ است ، که دل تنگ است.

دلم برای کسی تنگ است ، که طلوع عشق را به قلب من هدیه می دهد.

دلم برای کسی تنگ است ، که با زیبایی کلا مش مرا در عشقش غرق می کند.

دلم برای کسی تنگ است ، که تنم آغوشش را می طلبد .

دلم برای کسی تنگ است ، که دستانم دستان پر مهرش را می طلبد.

دلم برای کسی تنگ است ، که سرم شانه هایش را آرزو دارد.

دلم برای کسی تنگ است ، که گوشهایم شنیدن صدایش را حسرت می کشد .

دلم برای کسی تنگ است ، که چشمانم ، چشمانش را می طلبد .

دلم برای کسی تنگ است ف که مشامم به دنبال عطر تن اوست.

دلم برای کسی تنگ است ، که اشکهایم را دیده.

دلم برای کسی تنگ است ، که تنهاییم را چشیده.

دلم برای کسی تنگ است ، که سرنوشتش همانند من است.

دلم برای کسی تنگ است ، که دلش همانند دل من است.

دلم برای کسی تنگ است ، که تنهاییش تنهایی من است.

دلم برای کسی تنگ است ، که مرهم زخمهای کهنه است.

دلم برای کسی تنگ است ، که محرم اسرار است.

دلم برای کسی تنگ است ، که راهنمای زندگیست.

دلم برای کسی تنگ است ، که قلب من برای داشتنش عمرها صبر می کند.

دلم برای کسی تنگ است ، که دوست نام اوست.

دلم برای کسی تنگ است ، که دوستیش بدون (( تا )) است.

دلم برای کسی تنگ است ، که دل تنگ دل تنگی هایم است.

دلم برای کسی تنگ است!!!

  • برباد رفته

متن ترانه:برادرجان نمی دونی چه دلتنگم

برادر جان،نمی دونی چه دلتنگم 

برادر جان نمی دونی چه غمگینم 

نمی دونی،نمی دونی برادرجان گرفتار کدوم طلسم و نفرینم 

نمی دونی چه سخته دربدر بودن 

مث طوفان همیشه در سفر بودن 

نمی دونی،برادرجان نمی دونی چه تلخه وارث درد پدر بودن 

دلم تنگه،برادرجان 

برادرجان دلم تنگه... 

دلم تنگه از این روزهای بی امید 

از این شبگردی های خسته و مایوس 

از این تکرار بیهوده دلم تنگه 

همیشه یک غم ویک دردویک کابوس 

دلم تنگه،برادرجان 

برادرجان دلم تنگه...  

دلم خوش نیست،غمگینم برادرجان 

از این تکرارِ بی رؤیا و بی لب خند 

ه تنهاییِ غمگینیست که غیر از من 

همه خوشبخت و عاشق،عاشق و خرسند!! 

به فردا دلخوشم شاید که با فردا 

 طلوع خوبِ خوشبختیِ من باشه 

شبو با رنج تنهایی من سر کن 

شاید فردا روز عاشق شدن باشه  

دلم تنگه برادر جان 

برادرجان،دلم تَنگه

--------

ترانه سرا:ایرج جنتی عطائی

  • برباد رفته

متنی با نام:بیائید بی رحم نباشیم

دل آدم ...

چه گرم می شود گاهی ساده...

با یک دلخوشی کوچک...

به یک احوالپرسی ساده...
به یک دلداری کوتاه ...
به یک "تکان سر"...یعنی...تو را می فهمم...

به یک گوش دادن خالی ...بدون داوری!
به یک همراه شدن کوچک ...
به حتی یک همراهی کردن ممتد آرام ...
به یک پرسش :"روزگارت چگونه است ؟"

به یک دعوت کوچک به صرف یک فنجان چای !
 به یک وقت گذاشتن برای تو...
به شنیدن یک "من کنارت هستم "...
به یک هدیه ی بی مناسبت ...
به یک" دوستت دارم "بی دلیل ...

به یک غافلگیری:به یک خوشحال کردن کوچک ...
به یک نگاه ...
به یک شاخه گل...
دل آدم گاهی ...چه شاد است ...
به یک فهمیده شدن ...درست !

به لبخند!
به یک سلام !
به یک تعریف به یک تایید به یک تبریک ...!!!

و ما چه بی رحمانه این دلخوشی های کوچک و ساده را از هم هم دریغ میکنیم

و تمام محبت و دوست داشتن مان را گذاشته ایم کنار

تا به یک باره همه آنها را پس از مرگ نثار هم کنیم

  • برباد رفته

متنی بانام:زیباترین انسانها

ﺯﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻦ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻡ... ﭼﺸﻢ ﺭﻧﮕﯽ ﻫﺎ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ!!!
ﻗﺪ ﺑﻠﻨﺪﻫﺎ...  ﻟﺐ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﻫﺎ!!!
ﻣﻮ ﺑﻠﻮﻧﺪﻫﺎ... ﻫﯿﭻ ﮐﺪﺍﻡ... ﺯﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻦ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ!!!
ﻣﺪﻟﻬﺎﯼ ﺑﺮﻧﺪﻫﺎﯼ ﻣﻌﺮﻭﻑ... ﺯﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻦ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ!!!
ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺷﺒﯿﻪ ﺑﻪ ﺳﺘﺎﺭﮔﺎﻥ ﺳﯿﻨﻤﺎﯼ ﺟﻬﺎﻥ ﺍﻧﺪ...ﺯﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻦ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ!!!
ﺯﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻦ ﻫﺎ...
ﻓﻘﻂ...ﺷﺒﯿﻪ ﺑﻪ ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﺸﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ ...
ﻭ ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﯽ ﺍﻧﺪ...
ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ... ﺷﺒﯿﻪ ﺑﻪ ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﺸﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ !!!
ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻮﯼ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ... ﺍﺯ ﺩﻩ ﻣﺘﺮﯾﺸﺎﻥ... ﺑﻪ ﻣﺸﺎﻣﺖ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ!!!
ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﭼﺎﯾﺖ... ﮐﻨﺎﺭﺷﺎﻥ ﺳﺮﺩ ﻣﯿﺸﻮﺩ...
ﻭ ...
ﺁﺭﺍﻣﺸﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﻭﺟﻮﺩﺕ... ﺭﺧﻨﻪ ﻣﯿﮑﻨﺪ!!!
ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ... ﯾﮏ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻦ ﺩﺍﺭﯼ... ﻗﺪﺭﺵ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻥ ...
ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭ ... ﺍﻧﺪﮎ ﺍﻧﺪ !!!
ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﭼﻬﺮﻩ ﺷﺎﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻌﻤﻮﻟﯿﺴﺖ ﺍﻣّـــــــــــﺎ ........
ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﻗﺴﻤﺖ ﭼﭗ ﺳﯿﻨﻪ ﺷﺎﻥ ﻣﯽ ﺗﭙﺪ ﺩﻝ ﻧﯿﺴﺖ، ﺍﻗﯿــــﺎﻧــــﻮﺱ ﻣﺤﺒّـــﺖ ﺍﺳﺖ.
ﺑﻌﻀﯿﻬﺎ ﺗُﻦِ ﺻﺪﺍﯾﺸﺎﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻌﻤﻮﻟﯿﺴﺖ ،
ﺍﻣّــــــــــﺎ .....ﺳﺨﻦ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ، ﺩﺭ ﺟﺎﺩﻭﯼ ﮐﻼﻣﺸﺎﻥ ﻏﺮﻕ ﻣﯿﺸﻮﯼ
ﺑﻌﻀﯿﻬﺎ ﻗﺪ ﻭ ﻗﺎﻣﺘﺸﺎﻥ ﻣﻌﻤﻮﻟﯿﺴﺖ
ﺍﻣّــــــــــﺎ ....... ﺣﻀﻮﺭﺷﺎﻥ ﻃﭙﺶ ﻗﻠﺐ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ
ﺑﻌﻀﯿﻬﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻌﻤﻮﻟﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﺍﻣّـــــــــﺎ ........ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﻮﺩﻧﺸﺎﻥ ، ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺟﺬﺍﺑﯿﺘﯽ ﻣﻨﺤﺼﺮ ﺑﻪ ﻓﺮﺩ ﻣﯿﺴﺎﺯﺩ.

 

  • برباد رفته

اتفاقات نیفتاده

گفت:

همیشه که نباید در فکر اتفاقای افتاده باشی...

گاهی هم باید به اتفاقات نیفتاده فکر کنی....

به پاهات فکر کن که هنوز آنها را داری..

به چشمات که هنوز در جایشان هستند..

به خانه ات که هنوز سیل نبرده است..

به مادرت که هنوز زنده ست..

وبالاخره یه چیزهائی  که در  زندگی هست وهنوز اتفاق نیفتاده اند ،

و تو میتوانی به خاطر همانها خوشحال باشی...

گفتم پس عشق چی؟؟

آخر هنوزدر عمرم عاشق نشده ام..

گفت:

راستش را بخواهی

 عشق تنها چیزی است که نمیدانی اتفاق افتادنش بهتراست یا اتفاق نیفتادنش...

-----------------

 

نویسنده:بابک زمانی

  • برباد رفته
به جز از عشق
که اسباب سرافرازی بود
آزمودیم همه
کار جهان بازی بود