۲۴۶ مطلب با موضوع «متن های کوتاه» ثبت شده است

گاهی فقط لبخند بزن

میدانى چیست؟
یک وقت هایى باید خودت را به بیخیالى بزنى.
بیخیال تمام ادم هایى که دوستت ندارند؛
بیخیال تمام کار هایى که مى خواستى بشود ولى نشد؛
بیخیال تمام رکب هایى که خوردى؛
بیخیال هر کس که امروز وارد زندگیت شد و فردا رفت؛
بیخیال تلاش هاى بى نتیجه ات،
دوست داشتن هاى بى ثمر ات؛

وقتى کسى دوستت ندارد اصرار نکن!
وقتى کسى برایت وقت ندارد خودت را به زور در برنامه هایش جا نده!
وقتى کسى نمى خواهد تو را ببیند پا پیچش نشو!

زندگى همین است!
شاید تو براى همه وقت بگذارى ولى قرار نیست همه دوستت داشته باشند و برایت وقت داشته باشند
شاید بهانه هایشان براى فرار تو را قانع نکند؛
ولى به قول ساموئل بکت:

"گاهى فقط باید لبخند بزنى و رد شوى...بگذار فکر کنند نفهمیدى.

  • برباد رفته

" قهر ، قهر ، تا روزِ قیامت ..."

این زیباترین دروغِ کودکی هایمان بود ...

قرار بود مثلاً دلخوریمان تا ابد کِش بیاید ،

اما با یک "ببخشید" ، سر و تهِ قضیه هم می آمد و دوباره مشغولِ بازی می شدیم ...

انگار هم نه انگار ، که قهر کرده بودیم ...

بچگی ها ، در همین سادگی و بی شیلگی هایش قشنگ بود ...

امان از این بزرگ شدن ...

امان از این قهر هایِ بی صدایِ طولانی !

حالا قهرِ مان را جار نمی زنیم ،

خیرِ سرمان مثلاً متمدن شده ایم ...

خیلی بی صدا می رویم ،

اما برای همیشه ...

اما بدونِ بازگشت ‌‌...

دلمان هم خوش است که بزرگ شده ایم !

  • برباد رفته

فاصله داریم با بچگی هایمان

کوچیک تر که بودیم بی دلیل میخندیدیم
بی بهانه گریه میکردیم
صبوری حالیمان نبود ..
بی دلیل شاد بودیم ..
شاید سنمان 2 رقمی هم نشده بود ها اما معرفتمان بی رقم بود
اما این روزها ..
بد شده ایم !
درِ کلاس معرفت را بسته ایم،
پُلمپش کرده ایم ..
برای بخشیدن دنبال دلیل میگردیم !
از بلند خندیدن هراس داریم که نکند نیمه شب گوش های همسایه را اذیت کند
از گریه کردن هم میترسیم

که نکند دشمن هایمان از دور ما را ببینه و از ته دل شادی کنند
ما آدم ها این روزها
عجیب از بچگی هایمان،  فاصله گرفته ایم

  • برباد رفته

زندگی کوتاهست

با خواهرت شوخی کن،

ماچش کن، بغلش کن،

حمایتش کن واحترامش رو حفظ کن.

داداشتو محکم بزن به سَر شونش وبگو مخلصیم ،

هواشو داشته باش خصوصا وقتی تنهاست وکمک نیاز داره .

مامانتو کاری کن پیش دوستاش پُزتو بده، کیف کنه از داشتنت ،

واسش هدیه بخر ، ازش بخواه دعات کنه ،وگاهی یواشکی پاهاشو ببوس

باباتو
بغل کن، چاییشو بده دستش، بگو برات از تجربه هاش بگه،

بشین پای حرفش وخاطره هاش ،گاهی هم دستاش رو ببوس .

دوستت
اگه تنهاست، اگه غم داره تو دلش ،اگه مشکلی داره،

تو هواشو داشته باش و تنهاش نذار...

همسرت
رو بغل کن

بهش بگو چقدر دوستش داری،

اگه از دستش دلگیری به این فکر کن که اون توی تمام آدمای دنیا تو رو برای ادامه زندگی انتخاب کرده،
پس ببوسش ، ازش تشکر کن و بهش وفادار باش.

باور کنیم
روزی هــــــــــــــزار بار میمیره، کسی که فکر میکنه برای کسی مهم نیست...

هوایِ هم رو داشته باشیم ..
حتما بهـــــــــــتر میشه ...
شاید یه روز دیگه وقت نباشه ...
شاید ما نباشیم
شاید اون نباشه...
و دیدنش آرزومون بشه‌...
وقت کمه.

زندگی کوتاست

  • برباد رفته

زنده باد میان سالی:

زنده باد میان سالی:

که آدمی در آن نه هول و ولع و شتاب جوانی را دارد،

و نه دیگر فکر می کند که همه کاره ی عالم است و اختیارش نامحدود؛

نه در حسرت نداشته ها غرق است

و نه داشته های خیالی را در سر می پروراند.

میان سالی یعنی قدردانی از آنچه داری.

میان سالی یعنی بهترین دوران زندگی،

میان سالی، یعنی دیدن یکی دو تار موی سفید در هر ماه؛

یعنی آگاهی تدریجی از اینکه تو جاودانه نیستی؛

رو به پایانی،

و اینکه فرصت زیستن چقدر اندک است.

میان سالی یعنی اینکه وقت نداری حسرت گذشته و آینده را بخوری.

میان سالی، یعنی اینکه زندگی را همین لحظاتی که در آنها هستی بدانی

و نه چیزی که در گذشته بوده و یا چیزی که خواهد آمد.

میان سالی یعنی اینکه می فهمی آدم ها همینند که هستند،

و آنها را همانطور که هستند دوست بداری.

میان سالی یعنی شروع پختگی؛

آرامش،

زود از کوره درنرفتن،

هیجانی (منفی) نشدن،

استقامت ورزیدن، و ...

میان سالی یعنى هنوز هم فرصت باقیست تا از زندگى لذت ببری

میانسالی زیباست

  • برباد رفته

نکته ای ظریف درباره خانه تکانی

خانه تکانی ها نزدیک است

لیست کارای که باید انجام دهیم

پاک کردن غم گذشته

دورریختن کینه

شستن افکارمنفی

چیدن عشق درطاقچه

سبزکردن مهر

خرید شادی وحراج محبت

  • برباد رفته

جملاتی که با طلا باید نوشت؛

گاهی لب های خندان بیشتر از چشم های گریان”درد”می کشند .. 

                            ***********************                            

“پایِ “معرفت که می آید وسط  “دستِ “خیلی ها کوتاه میشود. .

**********************

یادتان باشد همیشه خودتان بندازید تا بگیرنتان..

اگر خودتان را بگیرید می اندازنتان !

*********************

مرد ترین آدمهایی که در زندگیم دیدم آنهایی بودند که بعد اشتباهشان گفتند :

معذرت میخواهم ..

********************

مزرعه را موریانه خورد،ولی ما برای گنجشک ها مترسک ساختیم

لعنت به این حماقت!

*******************

آنهایی که در زندگیتان نقشی داشته اند را دوست بدارید نه آنهایی که برایتان نقش بازی کرده اند ..

******************

“زمان” وفاداری آدمها را ثابت میکند نه “زبان” ..

  • برباد رفته

اگه شما هم با این متن موافق هستین ، به اشتراک بزارین

آهای (چینی ها )!!!

دیگر پولمان را حرام ترقه ها و جنس های گوناگون شما نمی کنیم

چهارشنبه سوری جشن ماست.

از امسال آتش درست می کنیم  و از روی آن می پریم و شادی می کنیم.

از امسال قاشق زنی می کنیم و به هم شیرینی می دهیم .

از امسال جشنی واقعی می گیریم.

از امسال در آستانه سال نو خیابان ها را رنگارنگ می کنیم .

به هم عشق می ورزیم.

از امسال چهارشنبه سوری را ایرانی برگزار می کنیم.

از امسال به کودکانمان خواهیم آموخت که چهارشنبه سوری جشن شادی است

جشن سپاس از خدای یگانه است

نه ترس و وحشت.

چهارشنبه سوری جشن ماست.

تک تک ما حتی در برابر جشن های سرزمینمان مسؤلیم چون بخشی از تاریخ و فرهنگ ماست.


  • برباد رفته

تعریف سیم آخر

عزیز دلم، می دانی سیم آخر چیست؟

همه خیال میکنند که سیمِ آخر ساز است.

حتی یک نوازنده بی سواد روی صحنه زد به سیم آخر تارش گفت:

این هم سیم آخر!

اما سیم آخر یعنی وقتی میرفتند قمار، سکه زرشان را که میباختند،

جیبشان را میگشتند،

آخرین سکة سیم را هم به قمار میزدند.

میزدند به سیم آخر،

به امید بردن همه هستی،

یا به باد دادن آخرین سکة نیستی
*****************
نوسنده : عباس معروفی

  • برباد رفته

قابلیت ویرایش

بیا برگردیم به قدیم تر ها...

نه آنقدر دور که توی قحطیِ زمانِ احمدشاه بیفتیم

نه آنقدر نزدیک که سیاهچاله یِ دیوارهایِ مجازی ، عشقمان را قورت بدهد!

حوالیِ دهه یِ شصت یا پنجاه...

تویِ یک شبِ "برف تا کمر باریده"

زیرِ کُرسی زغالی بشینیم و در کنار خانواده هایمان باشیم و بهشان بگوییم دوستتان دارم ،کاری که هیچوقت نکردیم

راستش را بخواهید

"دوستت دارم "هایِ با قابلیت ویرایشِ این زمان به دلم نمی چسبد...

  • برباد رفته
به جز از عشق
که اسباب سرافرازی بود
آزمودیم همه
کار جهان بازی بود