۱۲۹ مطلب در اسفند ۱۳۹۷ ثبت شده است

شعری طنز درباره امروز ما

«نابرده رنج گنج میسر نمیشود»
«مزدآن گرفت‌جان برادر که کار کرد»

مثل برادرم که پس از اخذ دکترا
پیکان نو خرید و مسافر سوار کرد

شاعرپس ازگرفتن لیسانس خویش رفت
در مجتمع مغازه ی بوتیک اجارکرد

قصاب شهرمان که بسی رنج برده تا
خرهای نر، و ماده ی ده را شکار کرد

گشتم نگرد آخر هر رنج٫ گنج نیست
باید به جای رنج کشیدن قمار کرد

باید که پول را به تومان در بیاوری
خرجش به نرخ درهم و پوند و دلار کرد

از دست پادشاه شکایت کجا کنیم؟؟
پروردگار را به خدا واگذار کرد؟؟

"هی فکر میکنم .. و به جایی نمیرسم"
هی فکر پشت فکر که باید چه کار کرد

سرما دلیل هجرت مرغ مهاجر است
باید در این کرانه نماند و فرار کرد

شاعر دلش گرفته!! بیا تا سفر کنیم
برزین دلش دوباره هوای قطار کرد

چقدر این شعر معنی زندگی ما را گفت

  • برباد رفته

حرف حساب گاندی

#حرف_حساب

#گاندی در قـامـت رهبری ڪه مبارزۀ آرام و بدون خونریزی را در دستور ڪار قرار داده بود تصمیم گرفت که خودش به جای استفاده از پارچه‌های انگلیسی محصولات هندی را بر تن ڪند ، گاندی برای حمایت از تولید ملی سخنرانی نڪرد خودش عمل ڪرد و همین اقدام سادۀ او تبدیل به موجی ملی شد ڪه خیلی زودی صنایع نساجی انگلستان را رو به ورشڪستگی برد و هندی‌ها فقط در یک روز ١۵٠,٠٠٠ طاقه پارچه انگلستانی را به شعله‌های آتش سپردند پس شما اول از خودت شروع ڪن !!

اگر بنا بود در این مملڪت صرف استقبال مردم از تولیدات داخلی ڪیفیت ڪالاهای ایرانی بهبود یابد پس قاعدتا امروز ایران‌خودرو باید یڪی از بهترین تولیدڪنندگان خودرو در جهان می‌بود اما چرا پس از چهار دهه بازار بی‌رقیب و ممنوعیت ورود خودروسازان بین‌المللی ، ایران خودرو همچنان دارد آشغال‌ترین خودروهای دنیا را تولید میڪند ؟

  • برباد رفته

مختصری درباره زندگی و اندیشه‌های آلبرت انیشتین

زندگی و اندیشه‌های آلبرت انیشتین

✍️مظفر سربازی

آلبرت انیشتین (زاده ۱۴ مارس ۱۸۷۹ - درگذشته ۱۸ آوریل ۱۹۵۵) فیزیک‌دان نظری آلمانی‌ها بود. او بیشتر به خاطر نظریّه نسبیت و بویژه برای هم‌ ارزی جرم و انرژی (E=mc۲) شهرت دارد. انیشتین جایزه نوبل فیزیک را در سال ۱۹۲۱ برای خدماتش به فیزیک نظری و به خصوص به خاطر کشف قانون اثر فوتوالکتریک دریافت کرد. آلبرت خیلی دیرتر از بچه‌های معمولی، در سن سه سالگی شروع به حرف زدن کرد. به دلیل پیشرفت کند کلامی انیشتین، و عدم علاقه او به درس و مدرسه همه او را کند ذهن می خواندند.
وقتی انیشتین پنج ساله بود، پدرش به او یک قطب‌نمای جیبی نشان داد و انیشتین پی برد که در فضای خالی چیزی بر روی سوزن تأثیر می‌گذارد. او بعدها این اتفاق را یکی از تحول‌آمیزترین اتفاقات زندگی‌اش توصیف کرد. در ۱۶سالگی مدرسه را ترک کرد و حتی دیپلم متوسطه نگرفت اما در همان سال او آزمایش ذهنی که به آیینه آلبرت اینشتین شهرت دارد را انجام داد. او پس از خیره شدن به آیینه، آزمایش کرد که اگر با سرعت نور حرکت کند چه اتفاقی برای تصویرش خواهد افتاد؛ نتیجه‌گیری او مبنی بر اینکه سرعت نور مستقل از بیننده‌اش است، بعدها به یکی از دو فرضیه نسبیت خاص تبدیل شد.
انیشتین در سال ۱۹۰۳ با میلوا ماریچ، ازدواج کرد. قبل از ازدواج رسمی انیشتین با ماریچ، در سال ۱۹۰۲ آنها صاحب یک فرزند دختر به نام لیسرل شده بودند. از سرنوشت لیسرل اطلاع چندانی در دست نیست. پس از ازدواج رسمی، انیشتین و ماریچ صاحب دو فرزند پسر به نامهای هانس آلبرت و ادوارد شدند. بیماری اسکیزوفرنی ادوارد پسر اینشتین به شدت وی را عذاب می‌داد، و او بارها گفته بود بهتر بود ادوارد هیچگاه به دنیا نمی‌آمد.
از سال ۱۹۱۲، انیشتین رابطه عاشقانه‌ای با دختر خاله بیوه‌اش السا انیشتین برقرار کرده بود. او در فوریه سال ۱۹۱۹ از ماریچ طلاق گرفت و در ژوئن همان سال با السا ازدواج کرد. در طی طلاقش از ماریخ، اینشتین به او قول داد که اگر صاحب جایزه نوبل شد، منافع مادی آن را در اختیار ماریچ بگذارد و نهایتاً نیز در سال ۱۹۲۳ این کار را انجام داد.
دانشمند آلمانی به دنبال پارگی آنوریسم آئورت شکمی دچار خونریزی داخلی شد و به بیمارستان منتقل شده بود. نقل است در حالیکه به تشخیص پزشکان قرار شد عمل جراحی بر روی او صورت گیرد وی مخالفت کرده و گفت: «من می‌خواهم وقتی که بخواهم، بمیرم. زنده ماندن، به صورت مصنوعی، کج‌سلیقگی است. من سهمم را انجام داده‌ام، وقت رفتن است. می‌خواهم مرگ را با ظرافت، تجربه کنم.»

  • برباد رفته

نقدی برای قرآن

قرآن به چندین روش مانع ایجاد عدالت در جامعه ی بشری می شود که مهمترین آنان نظام طبقاتی انسان در اسلام است. این طبقه بندی به ترتیب برتری عبارتند از: 1- مرد آزاد مسلمان 2- زن آزاد مسلمان 3- برده ی مسلمان 4- غیر مسلمانان. این طبقات از حقوق بشدت متفاوتی برخوردارند. همچنین اسلام با اساسی ترین حقوق بشر بشدت مخالف است بنابراین قرآن تصویری ناقص و معوج از انسان ارایه می دهد و بزرگترین مانع عدالت، آزادی، پیشرفت و توسعه و حقوق بشر است.  در تاریخ شناخته شده ی بشری، بزرگترین تحریف در اخلاق، مربوط به قرآن است. قرآن اخلاق انسانی را به اخلاق طبقاتی تبدیل کرده است یعنی اخلاق بر حسب ارزش متفاوت انسانها، متفاوت می شود و اصول اخلاقی را از کلیت و جهانشمول بودن انداخته است. مهمترین بخش این انحراف مربوط به نابود کردن اخلاق در مورد غیر مسلمانان، بردگان و زنان است. به تعبیر دیگر اخلاق در مورد مردان آزاد مسلمان تقریبا انسانی است ولی در مورد غیر مسلمانان، غیر انسانی یا ضد اخلاق است. برای نمونه در حالیکه تجاوز جنسی به زن آزاد بد است تجاوز جنسی به زنان اسیر خوب است. اخلاق قرآن متکی به ترس از جهنم است. یعنی اخلاق ارزشمند انسانی که هر انسان نه بخاطر ترس و نه بخاطر منفعت بلکه بخاطر انسان بودن خودش و همنوعانش انجام می دهد را از بین برده است. بعد از ترس، اخلاق قرآن متکی بر طمع بهشت و شراب و حوری است. مسلمان کار اخلاقی را بخاطر ارزشمند بودن و انسانی بودن آن انجام نمی دهد بلکه انجام می دهد تا به جهنم نرود و دائما با دختران زیباروی بهشتی عمل جنسی انجام دهد. قرآن برای غیر مسلمانان حق حیات قائل نیست یعنی بر روی کره ی زمین حتی یک نفر کافر نباید زندگی کند و هیچ یهودی و مسیحی و ناباور حق زندگی آزاد و مستقل ندارد. مسلمانان باید با آنان بجنگند تا باقیمانده ی آنان با ذلت و خواری و با از دست دادن بخش مهمی از حقوق انسانی شان تحت حکومت اسلامی زندگی کنند و در این جنگهای مسلمان سازی تمام اموال و نوامیس غیر مسلمانان به مالکیت مسلمانان در می آید. قرآن موجب نفرت و جنگ جاودانه ی بین مسلمانان و غیر مسلمانان شده است و به حق باید گفت که محمد جنایتکارترین فرد و قرآن جنایتکارانه ترین کتاب تاریخ بشری است چون قتل عام و دزدی و تجاوز جنسی و برده گیری را جاودانه کرده اند

  • برباد رفته

شهرهای عجیب ایران با خصوصیات انحصاری...!

شهرهای عجیب ایران با خصوصیات انحصاری...!

اندیمشک؛
تنها شهری است در خاورمیانه که سه تا سد مطرح جهانی دارد و بیش از ۸۰ درصد برق کشور را تامین میکند.


پاوه ؛
شهری بدون حتی یک چراغ قرمز !!

لار؛
تنها شهر بدون کوچه در خاورمیانه !!!
بعد از زلزله ای که
شهر رو کامل ویران کرد به اینگونه طراحی شد .

ورامین؛
شهر بی دخانیات !!!
حتی در مغازه ها هم سیگار فروخته نمیشود .

چالدران؛
شهر بدون کولر !!!
دمای هوا به نحویست که در چله ی تابستان هم نیازی به کولر ندارند .

اردکان؛
پولدارترین شهر ایران
بدلیل معادن فراوان و ابرکارخانهای شخصی ، گردش حساب  بانکهای آن نسبت بجمعیت 24 برابر تهران بزرگ!!!

فردوس؛
شهری در خراسان جنوبی، دومین شهر امن جهان بعد از وین شناخته شده،
در این شهر چیزی به نام دزدی و سرقت وجود ندارد و درب اکثر منازل و ماشین ها باز گذاشته میشود،
و مردمی مطمئن و قابل اطمینان دارد.

تبریز؛
شهر بی گدا !!!

جلفا؛
شهری بدون گورستان !!!
مردم برای دفن شدن به روستاهای اطراف فرستاده میشوند .

نورآباد ممسنی؛
شهری که هجده در صد جمعیت اون دانشجوست...
تهران با دوازده درصد رتبه دوم کشور را دارد ...

ایوان؛
شهر بدون غسالخانه !!
مرده‌ها طبق سنت های قدیمی در حیاط منزل شسته میشوند .

بروجرد ؛
باصفاترین شهر لرستان و خوشگذران ترین مردم ایران!

کیش؛
تنها شهر بی موتورسیکلت !!

گچساران؛
ثروتمندترین شهر ایران
دارای پنجمین ابر مخزن نفت جهان و بزرگترین منابع گازی ایران و خاورمیانه .

عسلویه؛
شهری که جمعیت مهاجرین و نیروهای مشغول به کار در آنجا تعدادشان یازده برابر جمعیت بومی آنجاست.

شادگان؛
تنها شهر بدون هتل و مسافرخانه
چون مردم این شهر حتی مهمان غریبه را به منزل خود دعوت کرده و پذیرایی می کنند.

سلماس:
تنها شهری که خیابان های آن شطرنجی است

  • برباد رفته

نکته ای از لئو تولستوی

"وسعت دنیای هرکس به اندازه وسعت تفکر اوست"

 روزی لئو تولستوی در خیابانی راه می رفت که ناخواسته به زنی تنه زد .

 زن بی وقفه شروع به فحش دادن و بد و بیراه گفتن به او کرد ،

بعد از مدتی که خوب تولستوی را فحش مالی کرد ، تولستوی کلاهش را از سرش برداشت و محترمانه معذرت خواهی کرد و در پایان گفت :

من لئو تولستوی هستم ...

زن که بسیار شرمگین شده بود ، عذرخواهی کرد و گفت : چرا شما خودتان را زودتر معرفی نکردید ...!؟

تولستوی در جواب گفت : شما آنچنان غرق معرفی خودتان بودید که به من مجال این کار را ندادید

  • برباد رفته

بد مسلمانیم ما

 چقدر تعجب آور است !
اسلام طلب علم را فریضه (واجب) بداند و بیسوادترین مردم مسلمانها باشند.
(یا اینکه) نظافت را از ایمان بشمارد، در حالی که کثیف ترین کوچه و بازار، کوچه ها و بازارهای ما مسلمانها باشد. دعوت صحیح اگر تواءم با عمل نباشد و وضع اجتماعی دعوت کننده یا هم مذهبان او بد باشد، دعوت کم اثر خواهد بود. اصولا یکی از بزرگ ترین دلیلها برای بطلان ادعای هر دعوت کننده ، همان وضع اجتماعی اوست . آخر چطور ممکن است مردم ادعای مسلمانی را که اسلام را ضامن سعادت دنیا و آخرت می داند باور کنند، در حالی که فقر، جهل ، مرض و عدم بهداشت آنها را فراگرفته است ؛ اخلاق تجار، روش جوانان ، کردار زنان و رفتار سیاستمداران همه فاسد و منحرف باشد؟! این خود سند بی اعتباری مدعای هر دعوت کننده ای است .

☑️ #امام_موسی_صدر

  • برباد رفته

یک داستان یک لحظه تفکر

چوپان جوانی با مادرش در کوهستان زندگی می‌کرد. مزرعه سرسبز و دامداری بزرگی داشت. روزی گرگی در آنجا پیدا شده و چند تا از گوسفندانش را کشت.

💌◄✨چوپان شب و روز در فکر و کینه انتقام از گرگ بود. طوری که مزرعه و تمام کار خود را رها کرده و به دنبال ساخت تله‌ای برای صید گرگ بود.
تله‌ای در بیرون طویله گذاشت و شبی دم گرگ در تله گرفتار شد.

💌◄✨صبح که چوپان گرگ را در حال زوزه کشیدن در تله دید، بسیار خوشحال شد. روغنی آورد، بدن گرگ را به روغن آغشته کرد. مادر پیر و کار کشته‌اش پرسید: چه می‌کنی پسرم؟

💌◄✨گفت: می‌خواهم گرگ را آتش بزنم، سپس تله را باز می‌کنم تا فرار کند. باد که به آتش بخورد یقین دارم خواهد سوخت و دوست دارم با بدنی سوخته مدتی زجر بکشد و بمیرد.
مادرش گفت: فرزندم اگر بسیار از او دل‌ ناخوشی داری او را بکش ولی چنین انتقام نگیر که کار انسانی نیست.

💌◄✨گرگ بر اساس فطرتش که شکار است گوسفند تو را چنین کرده است ولی تو حتی اگر او را بکشی باز کار درستی نکرده‌ای، بهتر است به جای کشتن او فکر محکم کردن طویله‌ات باشی؛ چون این گرگ برود گرگ دیگری می‌آید.

💌◄✨جوان که چشمش را آتش انتقام پر کرده بود، کبریت بر بدن گرگ کشید و تله را گشود، گرگ با بدنی آتش گرفته فرار کرد. چوپان فکر انتقام را کرده بود ولی فکر این را نکرده بود که گندم‌هایش رسیده و مزرعه‌اش پر از خوشه‌های گندم خشک است.

💌◄✨گرگ سمت گندم‌زار خشک دوید و آتش جانش به مزرعه افتاد و تمام محصول‌اش در آتش سوخت. زانوی غم بغل کرد و آنگاه به ذهنش رسیده که مادرش چه پند حکیمانه‌ای به او داده بود.

💌◄✨گاهی مادری فرزند خود را نفرین می‌کند و به دنبال خنک کردن آتش دل خود است. ولی نمی‌داند همین فرزند بر اثر نفرین این مادر بیمار می‌شود و این مادر خودش می‌سوزد و داستان انتقام از گرگ دوباره تکرار می‌شود.

  • برباد رفته

درسهای زندگی قسمت 3

روزی مردی با بیماری صعب العلاج با صندلی چرخ دار وارد اتاق بیمارستان شد که ییمار دیگری روی تخت کنار پنجره خوابیده بود. هنگامی که ان دو دوست شدند، شخصی که کنار پنجره بود به بیرون می نگریست و ساعت ها از اتفاق هایی که بیرون می افتادتعریف میکرد. یک روز از زیبای های درختان پشت بیمارستان تعریف می کرد و اینکه چگونه برگ ها با وزش باد به رقص در می آیند. روز دیگر، دوستش را با توصیف مردمی که وارد بیمارستان می شدند، سرگرم می کرد. اما، با گذشت زمان مرد از اینکه نمی تواند این همه زییایی هایی را که دوستش توصیف میکند ببیند، بسیار ناراحت بود. عاقبت از او دلگیر شد و این دلگیری کم کم به نفرت تبدیل شد.
بیمار کنار پنجره یک شب به علت سرفه های ناگهانی و مکرر، به قطع تنفس دچار شد. مرد کناری به جای اینکه دکمه پرستاری را فشار دهد، ترجیح داد کاری نکند.
صبح روز بعد، بیماری که با گفتن اتفاقات بیرون بیمارستان چنین سرگرمی را برای دوستش فراهم می کرد، مرده اعلام ‌شد و او را از اتاق خارج کردند.
مرد کناری فوراً در خواست کرد که تخت او را کنار پنجره ببرند و پرستار بخش به این در خواست پاسخ مثبت داد.
اما هنگامی که به بیرون از پنجره نگریست با دیوار آجری بلندی روبرو شد.
هم اتاقی قدیمی او تصاویر بی نظیری از دنیای خیالی اش توصیف می کرد، تا دنیای دوستش که لحظالت سختی را پشت سر میگذراند، زیباتر کند.
او با عشقی به دور از خود خواهی عمل کرده بود.

  • برباد رفته
به جز از عشق
که اسباب سرافرازی بود
آزمودیم همه
کار جهان بازی بود