۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زر و زور دو بال حکمرانی» ثبت شده است

زر و زور دو بال حکمرانی - بخش دوم

هلندی ها هم به همین فکر افتادند

آنها زر میخواستند تا زورشان بیشتر شود

به همین دلیل به اندوزی یورش بردند

و به اسم تغییر فرهنگ کشورهای بی فرهنگ، مردم را کشتند

غارت کردند

و شدند حاکم این کشورها

و این کشورها شدند مستمره ابرقدرتها!!

اندوزی محلی بود برای تولید یکی از بهترین ادویه های دنیا!!

و حالا دیگر مستمره هلند بود!!

حالا اندیشمندان و سیاستمداران انگلستان هم به فکر افتادند

آنها هم نباید عقب می افتادند

منابع طبیعی قابل توجهی نداشتند

زمین زیادی هم نداشتند

همسایه هایشان هم مثل خودشان فکر می کردند

پس نمی شد به آنها حمله کرد

همسایه ها پاسخ کوبنده ای به آنها می دادند

پس به اسم تغییر فرهنگ، و زودودن بی فرهنگی از کشورهای عقب افتاده

حمله کردند

و متاسفانه مشکلات موجود در حکومتهای آن کشورها هم مزید بر علت شد

غارت کردند

چپاول کردند

کشتند و کشور گشائی کردند

و این کشورها شدند مستمره انگلستان

و زرها بود که سرازیر شد

و کم کم اینها هم شدند پر زور

حالا دوبال قدرت تکمیل شده بود

زر

و

زور

  • برباد رفته

زر و زور دو بال حکمرانی - بخش اول

تاریخ را که نگاه میکنیم ، همیشه زر و زور ، دوبال قدرتمند هر حکومت بوده است

چند صد سال پیش وقتی اسپانیا میخواست خود را به عنوان ابر قدرت جدید معرفی کند

تصمیم گرفتند تا با کشتی ، یک راه آبی میان چین و اسپانیا کشف کنند

به همین دلیل کریستف کلمپ را فرستادند

در آن زمان ادویه بعنوان بهترین  و گرانترین کالای تجاری جهان ، شناخته میشد

و اسپانیائی ها که از مشکلات و بهائی که بواسطه حمل کالا از جاده ابریشم پرداخت می کردند، گلایه داشتند

به فکر ایجاد راه آبی افتادند

از قضای روزگار، کریستف کلمپ ، راه را گم کرد و اشتباها سر از آمریکا دراورد

و عجبا که کریستف کلمپ تا پایان عمرش اصرار داشت ، محلی که کشف کرده ، بخشی از چین است.

وقتی به آنجا رسیدند طلا دیدند و طلا دیدند

و عجبا که پس از شصت سال ، نود و پنج درصد از مردم محلی ، به دست اسپانیائی ها کشته شدند

و هزارن تن طلا به اسپانیا منتقل شد

و بخش کوچکی از این تارج، صرف ساخت محراب بزرگ سویل شد

و ماحصل این کار بزرگ:

نابودی یکی از بزرگترین تمدن های دنیا ، ایجاد بیماری های مقاربتی و  نابودی بخشی از آمریکا بود

و این شده که اسپانیا به زر رسید

و زرش را در راه ساختن ناوگان دریائی بزرگش ، خرج کرد

  • برباد رفته
به جز از عشق
که اسباب سرافرازی بود
آزمودیم همه
کار جهان بازی بود