شاه عباس یک دسته جلاد نیز داشته است به نام چیگیین یا گوشت خام خوار. کار ایشان آن بود که مقصران را به فرمان شاه زنده میخوردند. این مجازات وحشیانه نفرت انگیز ظاهرا از دوره حکومت مغول و تیمور به یادگار مانده و به واسطه شاه اسماعیل اول* سر سلسله پادشاهان صفوی به شاه عباس رسیده بود. زنده خوران شاه را《ملک علی سلطان جارچی باشی》اداره میکرد.یکی از مورخان زمان درباره این دسته از جلادان شاه عباس چنین نوشته است: و زمره ای دیگر از این قبیل که در فرمان جارچی باشی به سر میبردند مسمی به چیگیین یعنی گوشت خام خور و آن فرقه نیز آلت سیاست و غضب بودند که گناه کاران واجب التعزیر را از یکدیگر می ربودند و انف و اذن ایشان را به دندان قطع نموده و بلع میفرمودند و همچنین بقیه ی اعضا ایشان را به دندان انفصال داده میخوردند تا حیات از آن گروه مسلوب میگشت و این جماعت لباس مخصوص داشتند جهت امتیاز. بدین طریق که تاج های بی عمامه طویل به قدر یک ذرع بر سر میگذاشتند و اطراف آن را به اتاغ های پرکلنگ و بوم می آراستند. و اکثر این گروه که خاص به جهت سیاست گناه کاران منصوب بودند،مردمان قوی هیکل کریه المنظر طویل القامه بودند.
شاه عباس در زمان پدری به جوانی رسیده بود که قدری سست عنصر و بی اعتبار بود به خاطر نداشتن قاطعیت اوضاع کشورش چندان مناسب نبود. دزدی و غارت،نا امنی راهها،خیانت و دست درازی و قتل،سرکشی وزیران ایالتها وضعیتی بود که در زمان شاه بی تدبیر بر کشور ایران حاکم بود.شاه عباس از این اوضاع آگاه شده بود حال اگر در تحلیلی جامع به هر یک از شناسه های اوضاع کشور در زمان سلطان محمد خدابنده بپردازیم در میابیم که چرا شاه عباس در دستگاه حکومتی آدم خواران را نگه داشته بود،چرا برای یک دروغ زبان میبرید،چرا گران فروشان را کباب میکرد،چرا حاکم سرکش را مجازات سخت میکرد و پوست میکند و به همه نشان میداد، زیرا جامعه به شوکی اساسی نیاز داشت و این شوک هرچند از مشروعیت برخوردار نبود ولی بسیار قاطع جامعه را از برخورد جدی شاه آگاه میکرد....

*شاه اسماعیل پس از آنکه در سال 916 در نزدیکی شهر مرو بر شیبک خان ازبک غلبه کرد و شیبک خان کشته شد،از شدت خشم سه ضربت شمشیر بر جسد بی جان او زد و به صوفیان گفت؛ هرکه سر مرا دوست دارد از گوشت این دشمن بخورد. خواجه محمود ساغرچی که در آن معرکه حاضر بود گفته است که پس از فرمان شاه ازدحام صوفیان برای خوردن جسد شیبک خان به جایی رسید که جمعی تیغ ها کشیدند و به جان یکدیگر افتادند و آن مرده ی به خاک و خون آغشته را مانند لاش خوران از یکدیگر می ربودند و میخوردند.


شاه عباس.سردار سپاه شاهسون.محمد رضاصافیان اصفهانی.ص253.254