بعضی از آدم ها پاهایشان را
 به روی قلبت می گذارند
وقتی دست هایشان نمی تواند گلویت را بفشارند
این آدم ها همان آشنای غریبه اند
همان که وقتی جایی حرفی از او به میان آمد
سرت را پایین می اندازی
چراکه خوب میدانی
 لکه ی ننگ آشنا، همیشه آشناست
بعضی از آشناها آنقدر غریبه اند که
بُگذریم
آشنا که آشناست،غریبه هم غریبه است
امان از روزی که درد دلت
دردِ یک آشنایِ غریبه باشد .