صیح امروز ،مطابق همه روزها و به رسم کارمندی از خواب بیدار شدم

مناسک مذهبی  و اعتقادیم را به جا آوردم ، با خودم گفتم کمی بخوابم

متاسفانه خیلی دیر بیدار شدم

حرکت کردم  تا به محل کار برسم

آسوده تر از همه

 آن سرباز نیروی انتظامی بود که شبفت شبش را تمام کرده بود

 و منتظر بود تابیایند دنبالش

همه با عجله و بدون رعایت حقوق دیگران

تخته گاز می رفتیم تا تکرا شویم

همان کارهای هر روز

همان آدم ها

همان رفتار های تکراری که اسمش را شخصیت گذاشته ایم

خورشید و دنیا ، میلیاردها صبح مثل امروز را دیده اند

وشاید از محلی که من رد می شوم

در طی اعصار، بسیاری از کسان طی طریق کرده اند

خیلی ها دارا بوده اند

بعضی ها ندار بوده اند

دزد

راه زن

تاجر

کارگر

پولدار

ارباب

ندار

رعیت

هر کس فکری داشته و هدفی

راه را رفته اند

بعضی ها بازگشتند

و خیلی ها نیامدند

اما نقطه مشترک همه این آدم ها

رهگذر بودنشان بوده

حالا این وسط چه کسی برنده واقعی است؟

نمی دانم!!