گوئی همنشینی با انسان عصر حاضر، آسمان را هم گرفتار کرده!!!

آسمان هم صفت های حقیر انسانها را یاد گرفته!!

سالهاست روی خسیس آسمان را دیده ایم

نگاهمان به آسمان سیاه شد ولی اتفاقی نیافتاد

پائیز به انتها رسیده و زمستان دارد از در وارد میشود ، ولی دریغ از قطره ای باران و یا ذره ای برف!!!

فقط سرمای خشک و هوائی کثیف ، که با خود همه امراض را می اورد!!!

دلتنگ شنیدن صدای باران از ناودان های کوچه های گلی هستیم

و بی قرار پارو کردن برف با پاروهای چوبی قدیمی !!!!

ساختن آدم برفی

و برف بازی و خوردن شیره با برف!!!!

نشستن کنار بخاری های چوبی و دود کشهائی که باریدن برف ، بازارشان را رونق می داد

تعطیلی مدارس و انتظار یک برف سنگین تر برای فردا

تا تعطیلی ها ادامه داشته باشد!!!

اینها آرزوهای زیادی هستند!!!

به گمانم تا چندی دیگر کلمات باران و برف را فقط در کتاب های لغت و واژه نامه های قدیمی خواهیم یافت!!

و باید تعاریف جدیدی را برای پائیز و زمستان پیدا کنیم

چرا که مفاهیم آنها تغییر کرده

قدیم ها ، پائیز برابر بود با بارش باران های پائیزی

و زمستان مترادف بود با سرما و برف !!

اما حالا با خساست آسمان همه چیز تغییر کرده !!!

بیچاره انسان های قرن بعد چه واژه های دلنشینی را از دست می دهند!!!