کمی تیراندازی کردم ولی متاسفانه اسلحه کلاشینکفم ، گیر کرد

یه فکر افتادم که سلاحم را عوض کنم

از سنگر خارج شدم ، در مسیر کانال کمی جلو رفتم

دیدم یک نفر با لباس غواصی ، کنار دیوار کانال چماتمه زده و نشسته

بند اسلحه اش روی دوشش بود

جلو رفتم از لباسش فهمیدم ایرانی است

دست زدم

یخ کرده بود

به شهادت رسیده بود

سعی کردم اسلحه اش را بردارم

هرچه تلاش کردم نشد

تفنگ گیر کرده بود

حتی با پاهایم هم فشار آوردم وزور زدم

ولی نشد

رفتم.

و به سنگر برگشتم.

فردا صبح که از مسیر رد می شدم

اثری از جنازه آن عزیز نیود

برده بودند که معراجیش کنند