بسیار زیبا

بسیار زیبا

 چه وقت باید احساس بزرگی کرد:

١-هر گاه از خوشبختی همه، "حتى" کسانی که دوستمان ندارند هم خوشحال شدیم.

٢-هر گاه برای تحقیر نشدن دیگران از حق خود گذشتیم.

٣ - هرگاه شادی را به کسانی که آن را از ما گرفته اند هدیه دادیم.

٤- هرگاه خوبی ما به علت نشان دادن بدی دیگران نبود.

٥- هرگاه کمتر رنجیدیم و بیشتر بخشیدیم.

٦- هرگاه به بهانه عشق از دوست داشتن دیگران غافل نشدیم.

٧- هرگاه اولین اندیشه ما برای رویارویی با دشمن انتقام نبود.

٨- هرگاه دانستیم عزیزخدا نخواهیم شد، مگر زمانی که وجودمان آرام بخش دیگران باشد.

٩- هرگاه بالاترین لذت ما شاد کردن دیگران بود.

١٠- هرگاه همه چیز بودیم و گفتیم: "هیچ نیستیم"

پس بیاییم بزرگ باشیم...
وبزرگ شدن را تمرین کنیم...
وبعدبزرگ شدن را تعلیم دهیم..

  • برباد رفته

متنی درباره ترنج


بچه نبودیم که ما، بره بودیم.
صبح خروسخوان همچنین آروم، بدون نقو و نوق از خواب بیدار می شدیم و صبحونه خورده و نخورده، یه مسافت چند صد متری را پیاده گز می کردیم تا مدرسه...،
 سرویس کجا بود؟
تازه اون سالها سرد هم بود،
 یه کاپشن خرسک و یه کیف صد کیلویی و دست های لبو شده از سرما...
تو مدرسه هم بره بودیم...،
از ترس ناظم همچین رو خط سفید ده سانتی وا میستادیم که یه سانت از کفشمون از خط بیرون نمی زد، بازیمون چی بود؟؟؟
جینگیلی جینگیلی الیسا
و طناب بازی و لی لی!!
 صبح لی لی،
ظهر لی لی،
 شب لی لی...،

خلافمون چی بود؟
 پنج تومن می دادیم بابای مدرسه،
 یه تیکه پلاستیک مچاله میذاشت کف دستمون،
یه قاشق هم قره قورت چرک صد سال مونده می ریخت روش،
ما هم با لذت ، دِبلیس...،
یا فوق فوقش، فوت فوتک می خریدیم،
 که عبارت بود از دو ممیز سه دهم گرم آرد نخودچی مخلوط با شکر،
 تو یه پلاستیک چهار سانتی،
که به طریقه فوق امنیتی مهر و موم و منگنه کاری می شد،
 با یه نی کوچول نارنجی کنارش.
 البته این فوت فوتی رو بیشتر مواقع نمی خوردیم،
نگه می داشتیم که فوت کنیم تو سر و کله ی مخبر کلاس که چغلی همه رو می کرد.
 ظهر که می شد،
همون مسافت طولانی رو بر می گشتیم خونه،
 دستشویی ها مثل الان اوپن نبود، ورِ دل آشپزخونه!
 یا تو حیاط بود، یا تو راهرو.
 دست و رومون را می شستیم و ایضا جورابامون رو،
 رو نرده پهن می کردیم، تازه میامدیم تو،
همچین بره هایی بودیم که، همون بغل جاکفشی دفتر کتاب را پهن می کردیم به مشق نوشتن،
تموم می کردیم، برنامه رو هم حاضر می کردیم.
مثل الان نبود که خاله و عمه یه دست بچه رو ماساژ میدن،
عمو و دایی اون یکی دست رو ،
تا بچه چهار خط ب آخر رو بنویسه.

 اینقدر مشق می نوشتیم که گوشه ی انگشت وسطی قلمبه بود همیشه، همچین میخچه وار.

 بوی نهار، دل می ربود ولی باید صبر می کردیم تا بابا بیاد،
همه با هم غذا بخوریم،
 تنهایی خوردن و جدا جدا خوردن نداشتیم...،
 والا جرات الیور تویست رو هم نداشتیم، بگیم ما گرسنمونه...،
باید صبر می کردیم...

 الان اگه بود می شد مصداق بارز کودک آزاری،
ولی اون موقع درس صبر بود واسه ما،
غذا هم هر چی بود، آبگوشتی، کوفته ای، لوبیا پلویی، هر چی بود می ذاشتن سر سفره،
مثل الان نبود که مامان ها هی بگن:
 الهی دورت بگردم، فدات بشم، مرغ نمی خوری؟

 کباب بخور...،
 دوست داری زنگ بزنم پیتزا برات بیارن مادر قربونت بشه!!!
 هر چی بود می خوردیم خدا رو هم شکر می کردیم.

الان که به نسل جدید نگاه می کنم، می بینم،
 ما هنوزم همون بره های مظلوم و بی دفاع و البته معصومی هستیم، که هنوز که هنوزه تو چنگال زندگی لی لی می کنیم.

والا به خدااا .....

#ترنج

  • برباد رفته

بوسیدن کودک چه فایده ای دارد؟


بوسیدن کودک چه فایده ای دارد؟

بوسیدن فرزند پرخاشگری او را کاهش میدهد
بوسیدن فرزند انرژی های اضافی او را تخلیه میکند
بوسیدن فرزند باعث میشود رابطه عاطفی و روانی بین فرزند و والدین تقویت شود
بوسیدن فرزند باعث میشود که کودک در کنار والدین احساس امنیت بیشتری بکند
بوسیدن فرزند اشتهای روانی و غذایی او را افزایش میدهد
بوسیدن فرزند یک نوع تن آرامی را برای او فراهم میکند
هنگام بوسیدن فرزند میتوان سفارش های لازم تربیتی و آموزشی را به او گوشزد کرد ( در این موقعیت ،همکاری کودک با شما بالاست).

 نکته آخر: بچه هایتان را خیلی ببوسید
دست هایشان را روی گونه تان بگذارید.
چون دست  یک عضو کلیدی و بسیار مهم است

#الهی_قمشه_ای

  • برباد رفته

ترنج


بچه نبودیم که ما، بره بودیم.
صبح خروسخوان همچنین آروم، بدون نقو و نوق از خواب بیدار می شدیم و صبحونه خورده و نخورده، یه مسافت چند صد متری را پیاده گز می کردیم تا مدرسه...،
 سرویس کجا بود؟
تازه اون سالها سرد هم بود،
 یه کاپشن خرسک و یه کیف صد کیلویی و دست های لبو شده از سرما...
تو مدرسه هم بره بودیم...،
از ترس ناظم همچین رو خط سفید ده سانتی وا میستادیم که یه سانت از کفشمون از خط بیرون نمی زد، بازیمون چی بود؟؟؟
جینگیلی جینگیلی الیسا
و طناب بازی و لی لی!!
 صبح لی لی،
ظهر لی لی،
 شب لی لی...،

خلافمون چی بود؟
 پنج تومن می دادیم بابای مدرسه،
 یه تیکه پلاستیک مچاله میذاشت کف دستمون،
یه قاشق هم قره قورت چرک صد سال مونده می ریخت روش،
ما هم با لذت ، دِبلیس...،
یا فوق فوقش، فوت فوتک می خریدیم،
 که عبارت بود از دو ممیز سه دهم گرم آرد نخودچی مخلوط با شکر،
 تو یه پلاستیک چهار سانتی،
که به طریقه فوق امنیتی مهر و موم و منگنه کاری می شد،
 با یه نی کوچول نارنجی کنارش.
 البته این فوت فوتی رو بیشتر مواقع نمی خوردیم،
نگه می داشتیم که فوت کنیم تو سر و کله ی مخبر کلاس که چغلی همه رو می کرد.
 ظهر که می شد،
همون مسافت طولانی رو بر می گشتیم خونه،
 دستشویی ها مثل الان اوپن نبود، ورِ دل آشپزخونه!
 یا تو حیاط بود، یا تو راهرو.
 دست و رومون را می شستیم و ایضا جورابامون رو،
 رو نرده پهن می کردیم، تازه میامدیم تو،
همچین بره هایی بودیم که، همون بغل جاکفشی دفتر کتاب را پهن می کردیم به مشق نوشتن،
تموم می کردیم، برنامه رو هم حاضر می کردیم.
مثل الان نبود که خاله و عمه یه دست بچه رو ماساژ میدن،
عمو و دایی اون یکی دست رو ،
تا بچه چهار خط ب آخر رو بنویسه.

 اینقدر مشق می نوشتیم که گوشه ی انگشت وسطی قلمبه بود همیشه، همچین میخچه وار.

 بوی نهار، دل می ربود ولی باید صبر می کردیم تا بابا بیاد،
همه با هم غذا بخوریم،
 تنهایی خوردن و جدا جدا خوردن نداشتیم...،
 والا جرات الیور تویست رو هم نداشتیم، بگیم ما گرسنمونه...،
باید صبر می کردیم...

 الان اگه بود می شد مصداق بارز کودک آزاری،
ولی اون موقع درس صبر بود واسه ما،
غذا هم هر چی بود، آبگوشتی، کوفته ای، لوبیا پلویی، هر چی بود می ذاشتن سر سفره،
مثل الان نبود که مامان ها هی بگن:
 الهی دورت بگردم، فدات بشم، مرغ نمی خوری؟

 کباب بخور...،
 دوست داری زنگ بزنم پیتزا برات بیارن مادر قربونت بشه!!!
 هر چی بود می خوردیم خدا رو هم شکر می کردیم.

الان که به نسل جدید نگاه می کنم، می بینم،
 ما هنوزم همون بره های مظلوم و بی دفاع و البته معصومی هستیم، که هنوز که هنوزه تو چنگال زندگی لی لی می کنیم.

والا به خدااا .....

#ترنج

  • برباد رفته

آدم سالم کیست

آدمِ سالم کیست؟

روان شناسی آنتروپولوژی ( مردم شناسی) ؛در جواب این سوال میگوید:

آدم سالم، آدمی است که با خودش و با آدمهاى اطرافش در حال جنگ و ستیز نیست،
نتیجتاً حضورش به آدم انرژى میده!

بیشتر از اینکه انتقادگر باشه، مشوقه!
بیشتر از اینکه منفى باشه، مثبته!
بیشتر از اینکه متکبر باشه، متواضعه!
بیشتر از اینکه بخواد خودنمایى کنه، دوست داره در یک فضاى اشتراکى، دیگرانو ببینه و همینطور خودش دیده بشه!
با آدم سالم، شما بهترین بخش وجودتون بیرون میاد،
آدم سالم زیباییهارو میبینه و به زبون میاره!
آدم سالم خوش خلق هستش، مزاح و طنز خوبى داره!
آدم سالم همونى هست که میبینى، فى البداهه است!
خلاقیت داره،
برخوردش محترمانه است،
حرمت شما حفظ میشه،
میتونید به او اعتماد کنید،
احساس امنیت کنید!
آدم سالم کنترل نیاز نداره،
تحقیر نیاز نداره،
تسلط نیاز نداره!
آدم سالم با مجموعه رفتارهاش به شما احساسى رو میده که در حقیقت شما خودت رو مثبت تر و بهتر از انچه که هستی ببینی.

 این آدمها را در گوشه ای از زندگیتان حفظ کنید...

  • برباد رفته

برخی رفتارها

فکر کردن به رفتارِ برخی آدم ها ؛
سخت تر از رد شدن از میدانِ مینِ صحرایِ غربی است ...
برایم قابل تصور نیست که بعضی ها چطور می توانند تا این اندازه بی انصاف و دو رو باشند !!!
چطور می شود که یک آدم ، تا این اندازه به احساس و شخصیت و آبرویِ دیگران بی تفاوت می شود !؟
چطور می شود یک آدم ، برای رسیدن به خواسته هایش اینقدر ناجوانمردانه ، دیگران را لگدمال می کند !!!؟
چطور می شود به بهایِ بدبختیِ دیگران رفاه داشت ؟!
اصلاً چه می شود که یک آدم تا این اندازه میتواند خودخواه باشد ؟!
مگر میشود اینهمه ظلم را دید و سکوت کرد ؟!
خدایا !!!
باشد ... من چیزی نمی گویم ...
اما انصافاً خودت ببین ... !
اشرف مخلوقاتت این بود ؟!
من تماشا کردم و کم آوردم ...
یعنی خودشان حالشان از رفتارهایشان بد نمی شود ؟!
اینجا برایِ ضمانتِ آسایشت باید شبیهِ خودشان باشی وگرنه کلاهت پسِ معرکه است ...
دیگران را نمی دانم ،
اما من یکی ، بیش از این ، طاقتِ این دنیا و آدم هایِ متظاهرش را ندارم ...
آدم هایت فقط بلدند آدم را پیر کنند ...

  • برباد رفته

بعضیها

بعضی ها نخواستَنِشان را جار نمی زنند ...
دور می شوند ،
سرسنگین می شوند ،
کم محلی می کنند ،
برایتان وقت ندارند ...
زبانِ رفتارِ آدم ها را جدی بگیرید !!!
هشیار باشید ! این ها با زبانِ بی زبانی می خواهند بگویند دوستتان ندارند ...
شما را به خدا کمی غرور داشته باشید و وقتی کسی تمایلی به ماندنتان ندارد خودتان را بردارید و از حوالی اش دور شوید ... !
اگر ماندید و تحقیر شدید ، مقصر فقط خودتان هستید ...
این آتشی که با هیزمِ غرورِ بیچاره تان به هر قیمتی روشن نگهش داشته اید ، دودش فقط تویِ چشم خودتان می رود ...
لطفاً برایِ خودتان ارزش قائل باشید !

  • برباد رفته

فوری فوری فوری

فوری فوری فوری
: سلام دوستان
 تو تلویزیون اخبار شبکه ی یک هم نشون داد مواظب باشید

 یه چندروزه برای بعضی افراد پیامکی میاد با این عنوان:سلام خوبی؟زهراهستم.ببین خوب شده؟ و در ادامه یه لینکی از تلگرام هستش که اگه روی اون بزنی کار تمومه و تمام اطلاعات گوشیت هک میشه حتی اطلاعات بانکیت.لطفا مراقب باشید و توی گروهاتون پخش کنید.*{ توجه          توجه }*
        *خبر  مهم*
*لطفا این خبر رو تا میتوانید در گروهها منتشر کنید:*

 در صورتیکه با تلفن همراه شما تماسی بر قرار شد و درآن شخص یا اشخاصی ادعا نمودند که از مهندسین شرکت مخابرات هستند و قصد چک کردن خط شما را دارند و از شما تقا ضا نمودند که هر عددی را شماره گیری کنید بدون هیچ گونه شماره گیری فورا تماس را قطع کنید چون شرکتی جعلی از این طریق به سیم کارت شما دسترسی خواهد یافت و از طریق خط شما و با هزینه شما تماسهای تلفنی بر قرار خواهد کرد تمامی کاربران تلفن همراه توجه داشته باشند که در صورتیکه با شما تماسی برقرار شدو در نمایشگر گوشی شما این پیغام ظاهر شد *( XALAN)* از پاسخ دادن به ان خودداری نمایید و تماس را به سرعت قطع کنید در صورت جواب دادن به تماس گوشی شما ویروسی خواهد شد این ویروس اطلاعات *IMEI و IMSI* را از روی گوشی و سیم کارت شما پاک خواهد کرد که این امر باعث قطع ارتباط شما با شبکه تلفن خواهد شد و شما مجبور خواهید شد گوشی دیگری خریداری نمایید لطفا به منظور متوقف کردن این کار پیغام را برای دیگر دوستان نیز ارسال کنید.

*منبع:پلیس فتا*
*لطفا سریع اطلاع رسانی فرمایید این ویروس بسرعت در حال پخش شدن میباشد

  • برباد رفته

خدایا بینیازم کن

خــــــدای عـــــزیز و مــــهربان!

مهربانیت همانند امواج دریا پی‌در پی
ساحل وجودم را در بر می‌گیرد
و به دستِ قدرت تو ،
تمام تیرهای بلا شکسته می شود...

تو هر زمان با من و در کنار من بوده ایی
من در "گهواره ی" محبتت چه آسوده آرام گرفته‌ام...

پس ای "خـــــداے "مهربانم...
به ذکر نام زیبایت و نیایش لحظه هایت ،
وجود زمینیَم را ملکوتی گردان...
تا آنچه تو میخواهی باشم
و از آنچه من هستم "رها" شوم ،
که تو...
بی نیاز و من "غرق" نیازم ...

  • برباد رفته

بلاتکلیفی

هیچی بدتر از بلاتکلیفی نیست ...
اینکه ‌نمیدونی دوست داره یا نداره .
اینکه نمیدونی منتظر بمونی یا نمونی .
اینکه نمیدونی‌ ثانیه هایی که داره با خیاله اون میگذره ، تلف میشه یا به واقعیت تبدیل میشه . اینکه بیخیاله همه طعنه ها و تیکه ها بشی‌ و مقاومت کنی .
تو رویِ همه یِ آدمای با ارزشت ،
به خاطرش وایسی و چند سال بگذره و اون‌ هیچ قدمی برات برنداشته باشه ..!
تو هنوزم سردرگمی که بازم صبر کنی براش ، شاید کاری کرد ‌.
اما درست وقتی که عَزمت رو جَزم میکنی که دیگه این سر‌درگمی‌ رو تمومش کنی ،
باهاش روبه رو میشی و اونم باز طوری رفتار و دلبری میکنه که تمامِ برنامه هات نابود میشه و باز میشی همون آدمِ سردرگم ...
هیچی تو دنیا بدتر از سردرگمی نیست ،
هیچی

  • برباد رفته
به جز از عشق
که اسباب سرافرازی بود
آزمودیم همه
کار جهان بازی بود