۱۵۸ مطلب در آذر ۱۳۹۶ ثبت شده است

3- درمسیر جاده

زمینی وخاکی هم که باشی،

وقتی پر پروازی داشته باشی تا بربلندای خاک پرواز کنی؛
برغم دیدن زیبایی آسمان؛بازهم احساس حقارت و کوچک بودن را با همه وجودت حس می کنی
خوش به حال پرنده
البته نه پرنده های قفسی!!!

  • برباد رفته

2- درمسیر جاده

کویری که باشی از اجزای اربعه(آب،باد،خاک وآتش)خاک وباد را با همه وجودت درک میکنی ومی فهمی.تا چشمت کارمیکند خاک میبینی وخاک.
بادهم که رفیق همیشگی کویر است.
تابستان وزمستان
بهار و پاییز
باد خواهد وزید.
فقط شدت وزیدنش فرق دارد
از اینها بهتر وقتیست که باد خاک راهم همراه خودش به رقص وا میدارد و شهر را سرشار ازخاک میکند.کویر یعنی همین

  • برباد رفته

1- درمسیر جاده

دل به دل جاده که بسپاری،تنهاچشم انداز پیش رویت در دل کویر،جاده ای است که چون مار در دل صحرا پیچیده.

با پولک های رنگارنگی از جنس ماشین.
ماشین هایی با رنگ وطرح ومدلهای گوناگون.
رفتن آغاز شده وباید سرخوش باشی که هستی تا بروی!!
پشت سر میگذارم این شهر شلوِغو
پشت سر میگذارم این همه دروغو
من به آفتاب یه سلام تازه می دم

  • برباد رفته

کمی درباره فلسفه - بخش اول

برای انکه بودن را درک کنیم باید بدانیم چرا هستیم و هدف غائی و نهائی  کجاست
در این راه بهترین وسیله کمک، استفاده از حکت و فلسفه هست . در چند قسمت برداشت خودم را از این موضوع بیان خواهم کرد:
ممنون میشوم در بحث مشارکت کنید:
مفهوم حکمت در میان فلاسفه و حکمای یونانی و مسلمان کاربرد گسترده ای داشته و معانی منتعددی دارد

حکمت گاه به معنای علم و مترادف با علم و دانش مطلق بکار رفته و بر تمام علوم و فنون و هنرها اطلاق شده است

و گاه به معنای خاص و به منزله فلسفه و دانشی تلقی شده است که حقایق هستی را در حد امکان و توانائی فهم بشر روشن می سازد

گاه به معنی اخص و منترادف با بخشی از فلسفه ، یعنی حکمت نخستین و الهیات امده  است

و گاهی به منزله فضیلت قوه ناطقه بکار رفته است

این هم تقسیم بندی حکمت:
1- حکمت مشاعی
2- حکمت اشراق
3- حکمت متعالیه و شاید همان حکمت کلامی!!!
4- تصوف و حکمت انسی
اینها را نوشتم را بگویم بر اساس نظر پیروان حکمت متعالیه ، انسان دارای دو بعد است:
1-  بدن یا همان نشئه ظاهره ملکیه دنیویه
2- نفس با همان نشئه باطنه غیبیه که متعّلق به عالم دیگر است
بنا به نظر امام خمینی ساحت جسم و یا همان مقام دنیا، تحت اسم الرحمن  
و ساحت نفس و یا همان مقام آخرت تحت اسم  الرحیم  است.
به اعتقاد امام خمنینی بدن قشر است و درحقیقت انسانیت انسان مدخلیتی ندارد
این بدن با انکه  قبر ادمی است اما دارای قداست ومنزلت خاصی است چرا متاثر از نعمت رحت رحمانیه و بلکه رحمت رحمتیه پروردگار است
در واقفع داستان عرفان اسلامی به خصوص مکتب عرفانی خراسانی، گرفتار شدن روح ادم درکالبد جسم است
روحی که طالب ان است تا بار دیگر به ماوا ، منزل و جایگاه اصلی خود بازگردد
  • برباد رفته

خاطرتی اززندگی(جبهه و جنگ)دیده بان

اسوده تر از همیشه از نردبان داغ دکل دیده بانی بالا میرفتم

دستانم از گرمای صبحگاهی اهن های دکل داغ شده بود

چهل متر بالا رفتن در حالیکه دشمن تو را  می بیند و با گلوله به استقبالت می اید سخت است

مخصوصا که دکل را با سیم بکسل مهار کرده بودند و وزش باد یک چرخ مینائی به دکل می داد

دیده بان دشمن مرا دیده بود و شروع کرد به شلیک گلوله زمانی

گلوله زمانی به این صورت عمل می کند که با تنظیم زمان انفجار گلوله ، قبل از رسیدن به زمین ،گلوله منفجر میشود

دکل های دیده بانی دشمن ،بالابر داشت

و تازه در اتاقک دکل هم امکانات خوبی داشتند

ولی مال ما ..........................

رسیدم بالا

کمی نفس چاق کردم

گلوله زمانی منفجر شد و منفقط صدای پاره شدن یسم بکسل ها را شنیدم

به هوش که امدم

داخل اوارژنس ولی زنده بودم

  • برباد رفته

سفری در پیش است التما دعا

باید راهی شوم

سفری در پیش است

راه دور و رسیدن مشکل

دعایم کنید

تنها چراغ راهم نور استجابت دعاهاست

از معدود سفرهائی است که دلم میلی به رفتن ندارد

اما چاره ای نیست

باید رفت

  • برباد رفته

2- تمرین بهتر و بیشتر خواندن با تند خوانی

در خصوص تصمیم برای تمرین تندخوانی بایدحضور انورتان عارض شوم که : با توجه به وقت کم وزندگی پرمشغله ،باید راهی پیدا میکردم تا حداقل هم شده بیشتر بخوانم. وقت خالی کم دارم وکتابهای نخوانده زیاد!!! توی اینترنت چرخی زدم،انواع سایت های اموزش تندخوانی وجود داشت.اما من ارزانترین را که به بودجه کارمندی من میخورد و از طرف دیگر حداکر امانات ممکن ر داشته باشد را انتخاب کردم.

البته خواندن یک مهارت اتسابی است و باور دارم که با ممارست بهبود خواهد یافت

حالا فقط شیوه و نوع تمرینات هست که تعیین کننده است

تقریبا شیوه همه یکسان است

و با تمرین سعی در برطرف کردن عیب های فرد و  افزایش توانائی ها و مهارت های او را دارند

الباقی دست خود فرد است

اینکه چقدر وقت بگذارد  وچه مقدار تمرین کند

این شروع است

مطمئنا انتظار معجزه ندارم

ولی امیدوارم سرعت و تمرکز و درک مرا از متون بیشتر کنند

  • برباد رفته

1- تمرین بهتر و بیشتر خواندن با تند خوانی

از امشب شروع کردم به تمرین تندخوانی

سعی می کنم نحوه ی تمرینات و نتایج را بنویسم

شاید کمکی به دیگران هم بکند

  • برباد رفته

خاطرتی اززندگی(جبهه و جنگ)اتش بازی با توپخانه

دلم هوری ریخت تو!!!

دوباره دلواپسی به سراغم آمد و چشم به درب  سنگردوختم تا شاید کسی بیاید و خبری بیاورد

هرچه عقربه های ساعت بیشتر می چرخیدند

دلواپسی من هم بیشتر می شد

ترسیده بودم

از دوربین به دشت روبرو نگاه کردم ، ستون های تانک و ماشین عراقی ها بود که نزدیک می شد

متنی را بصورت رمز نوشتم و برای قرارگاه ارسال کردم

اما چقدر دیر جواب می دهند

بالاخره بی سیم با صدای خش خش همیشگیش  به صدا درآمد

متن را گرفتم و رمز گشائی کردم

دستور دادند آتش بازی به پا کنم

چند تا نقطه را از قبل بعنوان گراه یا همان نشانه خودمان داشتم

چند شلیک برای اطمینان از درستی نشانه ها شلیک کردیم

تقریبا که نه خیلی هم خوب بود

در انتهای مسیر جاده عراقی ها یک جاده خاکی بود که بصورت سه راهی تقسیم میشد

و راه فرعی به سمت ما می آمد

یک گراه هم برای آنجا گرفتم، به چند توپخانه نیاز داشتم ،

با قرارگاه هماهنگ کردم ؛ تقریبا همه توپخانه های موجود در منطقه را به من دادند!!!

کار بزرگی بود اما در آن زمان اصلا به این فکر نکردم!!!

همزمان با شش تا هشت توپخانه که مجموعا چهل یا پنجاه توپ داشتند آتش می ریختند

فقط نیم ساعت زمان می خواست

زبانه آتش و دود بود که منطقه را پر کرده بود

پس فردا که دودها خوابید، وقتی شمردند حدود دویست تا دویست و پنجاه ماشین منهدم شده بود

حمله دشمن لغو شد

همه اینها بخاطر دیده بانی یک پسرک 14 ساله دهاتیی بود

  • برباد رفته

نقدی درباره مطالب وبلاگ نوشته های بی اعتبار

مجموعه مطالبی را که در این مدت در وبلاگ نوشته ام را امروز برای چندمین بار تیتروار ، مرور کردم . آنقدر نوسان داشت که خودم هم سرگیجه گرفتم

از هر دری سخنی نوشته ام

از اداره

از کار

از خودم

از کارگاه

از پائیز

از کتاب

از فیلم

ترانه

شعر

چند جنبه دارد ا ین گستردگی:

یکی آنکه چقدر ذهن من سردرگم و اشفته هست که درباره این همه مسائی و موارد می اندیشد ، درک میکند و مینویسد

دوم آنکه اسنان عجب موجودیست ، از کران تا کران

سوم آنکه همه انسانها خود را صاحب حق می دانند و خطاهای خودشان را قابل توجیه می دانند و یا اصلا خطا لحاظ نمی کنند و فقط این دیگران هستند که خطاکارند

چهارم آنکه عجب ادبیاتی دارم

مطالبم بیشتر اداری است تا ادبی

  • برباد رفته
به جز از عشق
که اسباب سرافرازی بود
آزمودیم همه
کار جهان بازی بود