۱۷۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۶ ثبت شده است

برای آخرین پنجشنبه سال

در آخرین پنجشنبه سال همه آرامستان ها به رسم بر پایی سنت دیرینه “پنجشنبه آخر سال” پر میشود از حضور ما زندگان، حضوری توام باابرهای اسفند ماه و زمستانی که روزهای آخر بودنش را نفس می کشد و بهاری که بی تاب آمدن است.

پنجشنبه آخر سال، دلت می ماند که دلگیر شود از نبودن آنهایی که دوستشان داری و یا خوشحال شد از بی تابی بهاری که می خواهد باردیگر همه رستنی های سبز رنگش را به تو هدیه کند! مبهوت و سرگردان می مانی از این کنتراست بزرگ معنوی خالق بی همتا، همان کنتراستی که در حکمت خداوندی ریشه دارد، همانی که بارها و بارها از کودکی برایمان قصه گفت “یکی بود یکی نبود” و حالا این تویی که این قصه ات را برای دیگری همان گونه آغاز می کنی که یکی بود و یکی نبود.

آرامستان ها پر است از “حمد و سوره” هایی که بر زبان می رانیم، پر است از حسرت هایی که برای نبودن عزیزی کشیده می شود و به حرمت حکمت خداوند با گفتن “هر چه حکمت اوست” فرو می نشیند.

حالا که بوی عید سبز تر از سبزه هایی که مادر از یکماه پیش سبزشان کرده، به مشام می رسد، انگار دلمان خیلی بیشتر می گیرد ازنبودن هایی که به بودنشان عادت داشتیم! دلمان می گیرد برای آنها که خاک را در آغوش دارند و انگار به هر رستی و سبزه ای نزدیکترند!

پنجشنبه آخر سال دلت برای مادر یا مادر بزرگت تنگ میشود، برای پدر یا پدربزرگت یا حتی برای فرزند و خواهر و برادرت؟! حق داری دل تنگ باشی! حق داری دل تنگی ات را با اشکی از چهره فرو بنشانی و خودت را به قدرت وصف نشدنی “رویا” بسپاری و به یاد همه خاطراتت با

اویی که امسال عید در کنارت نیست، لبخند بزن.

آخرین پنجشنبه سال، می گویند این روزها خفتگان ابدی در خاک بوی آرد تفت داده، گلاب و زعفران را حس می کنند و چشم به راه می مانند تا بروی به خانه از جنس خاک و سنگشان.....

مسافرای رفته ما دستشون خالیه

هواشون رو داشته باشیم

حتی با یک صلوات

  • برباد رفته

"قیامت نامه!" سهراب سهرابی

بخدا حال کردم از این شعر احسنت به این شاعر

روز قیامت شد و صاحبِ صور
اومد به میدون و دمید تو شیپور

مُرده ها از تو قبراشون پا شدن
منتظر محشر کبرا شدن

صف کشیدن، وقت حساب کتاب شد
 وقت مکافات و سؤال جواب شد

برزیلی، پانامایی، تونسی
امریکایی، فرانسوی، قبرسی

هر کدوم از یه قوم و ملیّتی
وایساده بودن با چه کیفیّتی!

ایرونیا هم تهِ صف وایسادن
از اون عقب هی صفُ هُل میدادن!

یهو خدا از اون بالا صدا کرد
ایرونیا رو از تو صف جدا کرد

سپرد اونا رو دستِ یه فرشته
گفت اینا رو ببر، جاشون بهشته

خارجیا که صحنه رو می دیدن
مثل فنر بالا پایین پریدن

شاکی شدن، حوصله شون سر اومد
صدای اعتراضشون در اومد

گفتن خدا مُزد اطاعت چی شد؟!
حساب کتابِ این جماعت چی شد؟!

از تو بعیده پارتی بازی کنی
فقط یه عده ای رو راضی کنی!

اینجوری که رفتن و صف خالی شد
معلومه پرونده ها ماسمالی شد..!

خدا که دید یه ذره اوضا پَسه
به مُرده های معترض گفت بسه

این ایرونیا که توی صف بودن
تموم عمرشون توی کف بودن!

یه سر سوزن دل خوش نداشتن
تو دلاشون بذر امید نکاشتن

تموم عمرشون مُعطّل بودن
تو هر چیزی از آخر اول بودن!

هر چی برای تفریح عُموم بود
برای این بیچاره ها حروم بود!

شادیاشونو قدغن می کردن
جوونا رو سوار وَن می کردن!

درسته که قانوناشون صوری بود
ولی بهشت رفتنشون زوری بود!

یکی نشسته بود و غُرغر میکرد
تموم فیلماشونو سانسور می کرد!

تقویمشون همش عزاداری بود
جمعه تا جمعه گریه و زاری بود

لذت زندگی رو کشک میدیدن
ثوابُ تنها توی اشک میدیدن

نه دیسکویی، نه کافه ای،  نه باری
نه ساحل مُختلطی،  نه یاری!

نفهمیدن مزه کنسرت چیه
اون که وسط وایساده با چوب کیه!

خودروی ملّیشون یه جور گاری بود!
مسبّبِ مرگ و عزاداری بود

با اینکه روی دریای نفت بودن
اما تو یه وضع هَشَل هفت بودن!

گرفتار فرار مغزا شدن
نخبه هاشون وِل توی دنیا شدن!

مثل شماها حالِ خوب نکردن
تو شهراشون بزن بکوب نکردن!

خلاصه این ملتِ بی آتیه
حساب کتابشون قر و قاطیه!

یه عمر تو اون دنیا عذاب کشیدن
طعم جهنّمو قشنگ چشیدن!

وقتشه غصه هاشونو چال کنن
برن بهشت و تاابد حال کنن

  • برباد رفته

عکس نوشت:متنی از احمدشاملو

  • برباد رفته

چرا کوروش کبیر ذوالقرنین است ؟

یکتاپرستی،

نیکوکرداری،

رأفت و انسان دوستی از صفات گفته شده ذوالقرنین در کتاب آسمانی مسلمانان است.

بنا بر فرموده قرآن مجید،ذوالقرنین،

پادشاهی دادگر بود و نسبت به رعیت عطوفت داشت

و هنگام کشورگشایی و غلبه قتل و کینه ورزی را اجازه نمی داد.

از این روی، هنگامی که بر قومی در غرب چیره شد،

پنداشتند، اوهم مانند دیگر کشورگشایان خونریزی آغاز خواهد کرد،

ولی او بدین کار دست نبرد، بلکه به آنان گفت:

هیچ گونه بیمی پاکان شما در دل راه ندهند و هر یک از شما که عملی نیکو کند،

پاداش آن راخواهد دید .

با آن که آن قوم بی یاور و دادرسی در چنگال قدرت او بودند،

با ایشان شفقت کرد و به دادگری و نیکوکاری دل آنان را به دست آورد.

برپایه شواهد انکارناپذیر تاریخی،

همگی این ویژگی ها بر کوروش هخامنشی منطبق است

که نمونه بارز خوی انسانی و رأفت و مدارای کوروش را در رفتار او با مردم بابل پس از فتح این سرزمین،

در تاریخ می بینیم .

با این حال، برخی تلاش می کنند چنگیز و آتیلا و یا اسکندر مقدونی را ذوالقرنین معرفی نمایند،

در حالی که هیچ یک از صفات آمده در قرآن مجید بر این جهانگشایان ظالم خونریز قابل انطباق نیست.

به گفته مورخان یونانی کوروش کبیر از چنان جایگاه بزرگی برخوردار بوده

که حتی اسکندر با وجود یورش وحشیانه به ایران و تسخیرآتش زدن تخت جمشید

به پاسارگاد مقبره کوروش رفته،

در برابر مزار آن بزرگ مرد زانو زده و مراتب احترام خود رابه کوروش کبیر بجا آورده است.

بنا بر فرموده قرآن مجید، ذوالقرنین می گوید:

«هذا فتح من ربی»؛ یعنی «همه فتوحات من نتیجه لطف خداست»

و ما هیچ گاه در تاریخ، نه از اسکندر و نه از مغول ،

چنین گفتاری را سراغ نداریم .

علت دوم آن که واژه ذوالقرنین در قرآن مجید به معنای فردی است که دو شاخ در بالای سر او قرار دارد..

همان گونه که در تصویر حجاری شده کوروش کبیر در تخت جمشید دیده می شود؛

کلاهی با دو شاخ در بالای سراو به خوبی نمایان است.

از دیگر نکاتی که شاهدی بر ذوالقرنین بودن کوروش کبیر است می توان به این نکته اشاره کرد

که در قرآن مجید آمده ذوالقرنین در آغازفرمانروایی خود، به منطقه ای که آفتاب غروب می کند،

حمله کرده و پیروزی‌های بزرگی به دست آورده است.

سپس به سوی شرق شتافت و در آن سامان، هم به پیروزی دست یافت

و پس از آن، به مکانی رفت که آفتاب از آن طلوع می کرد؛

یعنی شرق و آنان پوششی برای محافظت خود نداشتند.

در تاریخ به این نکته اشاره شده که کوروش کبیر، پس از نبرد موفقیت آمیز در غرب ایران زمین(لیدی)

برای سر و سامان دادن به شورش اقوام بیابانگردی که متجاوز، وحشی و خونریز بودند،

به شمال شرق ایران بزرگ لشکرکشی کرد

و موفق به فرو نشاندن آنان و تأمین امنیت مرزهای شرق و شمال شرق ایران شد.

یکی دیگر از مشخصات ذوالقرنین در قرآن،

عزیمت او به مناطق شمالی و رویارویی با قوم یأجوج و مأجوج بوده است

و علاوه بر این،

ایجاد سد یأجوج و مأجوج

که در ساخت آن از آهن استفاده شده نیز در قرآن به ذوالقرنین نسبت داده شده است.

جالب این که در تورات هم به ساختن سدی از جنس آهن اشاره شده است؛

آنجا که ازقول کوروش خطاب به خداوند یکتا می گوید:

«من ای کوروش، پیش روی تو خواهم خرامید جای ناهموار را برایت هموار می کنم،

درهای برنجین را می شکنم،

پشت بندهای اهنین را خواهم برید...»

  • برباد رفته

سه حقیقت انکار ناپذیر برای موفقیت در کار و زندگی..

موفقیت برای هرکسی یک معنی خاصی میدهد…

اما 3 حقیقت غیرقابل انکار برای تمامی تعریف ها وجود دارد که صدق میکند و نمیتوان از آن چشم پوشی کرد.

اینکه فکر کنیم موفقیت،یعنی دو برابرشدن درآمدمان و یا روابط دوستی بیشتر شاید صحیح باشد،

اما این 3 حقیقت در مورد این تعابیر موفقیت هم صدق میکند.

اگر دوست دارید موفق شوید؛احتمالا یک سری خواسته و اهداف دارید که در حال تلاش برای تحقق آنها هستید،

بنابراین هرچه سریع تر باید با این 3 حقیقت انکارناپذیر موفقیت روبرو شوید.

1- موفقیت کثیف کاری داره

برای موفق شدن احتیاج به شور و علاقه ی زیاد هست

به طوری که چشممان فقط هدف را ببیند،چه از درون انگیزه داشته باشیم و چه در ظاهر!

اگر میخواهید واقـــعا موفق شوید،عباراتی مثلِ “بدم نمیاد” ،“ببینیم چی میشه” ،“تا چی پیش بیاد”و … جایز نیست.

یا شما تصمیم میگیرد موفق شوید و تمام پستی و بلندهای مسیر را به جان بخریدو یا تصمیم میگیرید هرکسی که هستید، بمانید.

به همین سادگی!

در این راه می شود انتظار داشت که یک از سری از دوستان،مقداری از پول و کمی از لطافتان را از دست بدهید،

ممکن است در  راه رسیدن به موفقیت خرابکاری کنیدو باعث رنجش بعضی افراد شوید

خب شما هم انسان هستید و نمیتوانید همیشه عـــالی باشید، پس مشکلی نیست..

2- موفقیت یک انتخابه..

شما نمی توانید “وانمود کنید” که می خواهید شگفت انگیز باشید،

شما عملا باید زندگیتان را تغییر دهید.

شما باید عادت های تان را به سمت و سوی بهتری سوق دهید،برنامه ی روزانه ی تان را بهبود ببخشید.

هر چی که میخورید، هر جا که می روید، با هر کسی در ارتباط هستید (اگر که می خواهید پیشرفت کنید)

همه ی این ها نیازمند بهبود هستند.

گذشته از این ها،شما باید توان تصمیم گیری های دشوار را داشته باشید و سخت کار کنید.

حتی اگر کسی پشتتان نیست و حمایتتان نمی کند،خودتان بهترین حامی خودتان باشید…

و چون موفقیت یک انتخاب است نمیشود آن را به کسی تحمیل کرد و خود فرد باید برای خودش تصمیم به انتخاب آن بگیرد…

آیا شما تصمیمتان را گرفتید؟

3- موفقیت ارزشش رو داره..

مهم نیست در حال حاضر شرایط سختی را تحمل میکنید، در بدبختی به سر می برید و یا فقر مالی دارید…

اگرمیخواهید موفق شوید و از این شرایط

خلاص شوید، بدانید تحمل سختی ها برای خواسته تان (یعنی موفق شدن) واقعا ارزشش را دارد.

مسیری ک میخواهید در آن قدم بگذارید پر است از چیزهایی که از آن در حال حاضر فرار می کنید.

اما آن روی دیگر سکه،

همه ی این درد ها و رنج ها و استرس ها پاداشی است که نا امیدانه در حال بدست آوردنش هستید.

بنابراین سخت مشغول شوید، کار کنید،

حرکت کنید و هر روز حتی شده یک قدم از روز قبل جلوتر بروید.

شما اگر انتخاب کردید،

تصمیم گرفتید مطمئن باشید به هرآنچه میخواهید هم خواهید رسید.

  • برباد رفته

چند سخن از بزرگان

۱. کنار هم جمع شدن یعنی آغاز؛ با هم ماندن یعنی پیشرفت؛ با هم کارکردن یعنی موفقیت!

 «هنری فورد»
۲. موفقیت‌ پایان راه نیست، شکست پایان زندگی نیست: آن‌چه اهمیت دارد دل و جراتِ ادامه دادن است!

«وینستون چرچیل»
۳. بهای موفقیت‌ سخت‌کوشی، ایثار، و یک عزم راسخ است مبنی بر این‌که چه برنده شویم چه ببازیم، در راه انجام کاری که در دست داریم بهترینِ

خودمان را رو کرده‌ایم!

«وینس لامباردی»
۴. همیشه خودتان باشید، خودتان را ابراز کنید، به خودتان ایمان داشته باشید، بیرون از خودتان دنبال کسی نباشد تا از او تقلید کنید.

«بروس لی»
۵. موفقیت‌ یعنی از شکستی به شکستی دیگر رفتن، بی‌آن‌که اشتیاق‌مان را از دست بدهیم!

«وینستون چرچیل»
۶. موفقیت‌ ساده است: هر آنچه درست است را، به شکل درست، و در زمان درست انجام دهید! 

«آرنولد اچ. گلاسو»
۷. یک انسان موفق کسی است که با آجرهایی که به سمت او پرتاب می‌شوند بنایی محکم بسازد. 

«دیوید برینکلی»
۸. عمل، شاه کلید موفقیت‌ است. 

«پابلو پیکاسو»
۹. موفقیت‌ چیزی بیش از چند قاعده‌ی ساده نیست که هر روز تکرار می‌شوند! 

«جیم رولین»
۱۰. اشتیاق کلید انگیزه است، ولی این اراده و تعهد به پی‌گیری بی‌امان هدف‌تان است- تعهد به برتری که شما را قادر می‌سازد به هدفی که دنبال

می‌کنید دست یابید! 

«ماریو آندرتی»

  • برباد رفته

عکس نوشت:خوشبختی یعنی...

  • برباد رفته

درباره یکی از صفت های زبان

مردی به دندان پزشک خود تلفن می کند

و به خاطر وجود حفره بزرگی در یکی از دندان هایش از او وقت می گیرد.

موقعی که مرد روی صندلی دندان پزشکی قرار می گیرد،

دندان پزشک نگاهی به دندان او می اندازد و می گوید:

نه یک حفره بزرگ نیست!

خوردگی کوچکی است که الان برای شما پر می کنم.

مرد می گوید:

راستی؟

موقعی که زبانم را روی آن می مالیدم،

احساس می کردم که یک حفره بزرگ است.

دندان پزشک با لبخندی بر لب می گوید:

این یک امر طبیعی است،

چون یکی از کارهای زبان اغراق است!

نگذارید زبان شما، از افکارتان جلوتر برود.

  • برباد رفته

دکتر علی شریعتی ( اسفند ١٣۴۶ )

نوروز ایرانیان قرن‌هاست که بر همۀ جشن‌های جهان فخر میفروشد

و بسیاری این عیـد را عزیز شمرده‌اند

و با زبان خویش از آن سخن گفته‌اند ،

حتی فیلسوفان و دانشمندان که گفته‌اند :

نوروز همان روز نخستین آفرینش است

که اهورمزد دست به خلقت جهان زد

و شش روز در این کار بود

و ششمین روز خلقت جهان پایان گرفت

و از همین روست که نخستین روز فروردین اهورمزد نام دارد و روز ششم آن مقدس شمرده میشود

راستی مگر هر انسانی حس نمی‌کند که نخستین روز بهار ،

گویی نخستین روز آفرینش است

پس به‌گمان من نیر اگر خدا روزی خلقت جهان را آغاز کرده باشد

مسلمـا آن هنگام ، نوروز بوده

زیرا خدا هرگز جهان و طبیعت را با زمستان یا تابستان یا پاییز آغاز نکرده است ...

  • برباد رفته

بخوانیم و بیاموزیم

بیایید از این پس وقتی به هم میرسیم به جای زهر مار ،عسل به کام هم بریزیم.

وقتی به هم میرسیم به جای اینکه بگوییم:" چقدر پیر شده ای "

بگوییم " دلم برایت تنگ شده بود "

" صورتت چروک برداشته "

بگوییم "  از با تو بودن لذت میبرم "

" چاق شده ای "

بگوییم " تو دوست خوبی هستی "

" لاغر و ضعیف شده ای "

بگوییم " دوست دارم تو را بیشتر ببینم "

همه ما از گرفتن انرژی منفی بیزاریم،

پس اگر انتظار دریافت انرژی مثبت داریم باید همان نیرو را بدهیم تا همان را پس بگیریم.

به ما چه که فلانی چرا بچه دار نمیشود.

به ما چه که چرا فلانی ده سال است که مبلمان خانه اش را عوض نکرده.

به ما چه که فلانی چرا هنوز همان ماشین را دارد.

به ما چه که فلانی از همسرش جدا شده.

هر کسی حتی خود ما در زندگی خط قرمزهایی داریم که دوست نداریم کسی از آنها رد شود.

پس از خط قرمزهای دیگران رد نشویم.

برقراری ارتباط موثر، 

فقط گفتن حرفهای خوب نیست.

نگفتن حرفهای بد هم هست.

  • برباد رفته
به جز از عشق
که اسباب سرافرازی بود
آزمودیم همه
کار جهان بازی بود