۸۹ مطلب در آبان ۱۳۹۶ ثبت شده است

نقش دولتها در اجرای قوانین

نظارت مهمترین رکن حیاتی و اساسی همه حکومتها و دولت هاست

حتی در قرن های گذشته هم وقتی دولت های مرکزی  نظارت دقیقی بر اتفاقات و رویدادهای کشور خود داشتندآن کشور مدینه فاضله ای می شد که هنوز هم از آن یاد می کنند

دولت نباید کار اجرائی انجام دهد

وظیفه دولت علاوه بر قانون گذاری، نظارت کامل و دقیق براجرای آن قوانین است

متاسفانه چون قوانین ما همه از سایر دول به اصطلاح پیشرفته اقتباس شده اند

و همچینین چون منابغ اقتباس ما بسیار زیاد و متعدد است

ما سردرگم هستیم

اصل قوانین اداری مارا از فرانسه گرفته اند

اما دریغ از لختی اجرای درست آنها

در حال حاضر دولت برای برون رفت از این فضای بسته ایجاد شده

باید خود را کوچک کند تا به اصطلاح متفکران واندیشمندان علم مدیریت، دولتی چابک ایجاد شود

دولت بزرگ، سنگین است

بروکراسی شدیدی دارد

و همه چیز در هاله ای از بروکراسی اداری قرار می گیرد که وقتی جامعه ای بلوغ هم نداشته باشد

این بروکراسی تشدید میشود

قوانین ما دقیق نیستند

شفاف نیستند

برای هر مشکلی ، قانون مبهم است

درحالیکه قانون باید جامع وکامل و نافع باشد

یعنی مثلا قانون باید گرانفروشی را توصیف کند

درجات آنرا تعیین کند

و مجازات هر درجه را هم دقیق بیان کند

و بعد این قانون ابلاغ شود

از اینجا به بعد اجرای قانون است که مهم است

دولت نباید مجری باشد

باید نظار باشد بر اجرای صحیح و درست قانون

و پناهگاهی  برای رسیدگی به اختلافات

من گمان دارم به بیراه می رویم

  • برباد رفته

مهمترین وظیفه دولت ، نظارت است و نظارت

من گمان می کنم برای آنکه یک جامعه به بزرگی برسد ، قواعدی لازم دارد

حکومت باید برنامه داشته باشد

برای همه موارد و همه حوزه ها

از صنعت و معدن گرفته

تا اقتصاد وبازار

باید قوانین به نحو ی تنظیم شده باشند که ضمن تعیین خط مشی کلی جامعه

نقش دولت تنها در حوزه نظارت باشد

دولت نمی تواند هم خودش انجام دهد

هم خودش نظارت کند

از هر نظر که نگاه کنیم این مسئله مشکل دار است

و به قول امروزی ها ، این ها همه از موارد مفسده خیز است

فساد ایجاد می کند

دولت فقط باید قوانین را تدوین کند

ابلاغ کند

و بر اجرای دقیق وکامل آنها نظارت داشته باشد

غیر از این مشکل ایجاد میشود

بحث دفاع و نیروهای نظامی هم یکی از گلوگاه های مفسده خیز است

اگر کنتر ل نشود

خود قوز بالا قوز میشود

  • برباد رفته

الزام به ویرایش جدید همه قوانین حاکمیتی

من گمان می کنم برای اینکه بتوانیم یک کشور مدرن وپیشرفته داشته باشیم

اولین کاری که باید بکنیم

تدوین و ویرایش جدید همه قوانین است

از دین و حقوق و قضاوت و ادارات گرفته

تا صنعت و بازرگانی و همه حوزه های زندگی

باید اندیشمندانی داشته باشیم ویا تربیت کنیم تا ضمن اشراف داشتن بر همه مباحث حوزه کاری خود

به روز بوده و اطلاعات جامع و کاملی هم داشته باشند

از نو بنویسیم

همه را

حتی قانون اساسی را

قوانین اداری را

نحوه ی به کار گیری نیرو

وظایف آنها

ارزیابی عملکردشان

و اینکه چقدر وجودشان به حاکمیت را در دستیابی به اهدافش کمک می کند

قوانین فعلی ما اقتباسی است از قوانین ساری و جاری در کشورهای فرانسه ، انگلیس ، آمریکا

و این معجون هزار رنگ خیلی عیب و ایراد دارد

  • برباد رفته

فلسفه پیاده روی اربعین

چند سالیست که پیاده روی اربعین ، موضوع مهم اجتماعی ما شده است

هرکس با هر ایده و دلیلی راه می افتد

و با سختی های فراوان همه ویا بخشی از مسیر را پیاده می رود

گرچه همیشه در مسائل اجتماعی نقش سیاست هم پررنگ است

اما سرآغاز این پیاده روی مربوط میشود به اولین زائر قبر امام حسین(ع)حضرت جابر(ره)

جابر یکی ا اصحاب پیامبر اسلام حضرت محمد بن عبدالله)ص) بود

که با امام حسین (ع) رابطه ای عاشقانه داشت و ایشان را خیلی را دوست می داشت

لیکن بواسطه آنکه دید چشمانش را ازدست داده بود از واقعه عاشورا بی اطلاع بود

 نزدیکی های اربعین شهدای کربلا بود که متوجه قیام امام حسین(ع) شد

و چون وسیله و راکبی نداشت که به کربلا برود

پیاده و فقط بهمراه دخترش راهی این  سفرشد

و وقتی به کربلا رسید در همان روزها هم کاروان اسراء را از شام به کربلا بازگرداننده بودند

و حضور همزمان این دو ، صحنه هائی پر از شور و احساس را ایجاد کرد

و این شد بهانه و سرآغازی برای پیاده روی اربعین!!!

اینکه حالا و در زمان حال چقدر به فلسفه و اساس این پیاده روی نزدیک هستیم

بماند برای آیندگان!!!

  • برباد رفته

بررسی کتاب سینوه پزشک فرعون

چند روزی است که فرصتی بدست آمده تا کمی مطالعه کنم

توانستم کتاب سینوهه را دانلود کنم

خیلی از این کتاب تعریف شنیده بودم و خیلی مایل بودم تا آنرا مطالعه کنم

کتاب نثری روان دارد و مطالب را بصورت کلی میتوان فهمید

یکی از افرادی که در دوران فراعنه مصر (یعنی حدود چهار هزار سال پیش )درس پزشکی را خوانده

سرگذشت خودرا بیان می کند

عظمت و بزرگی و پیشرفت شهرای بزرگی چوت تبس ، نینوا وبابل و ازمیر و بسیاری دیگر از شهرها که من نمی شناسم در ا ین کتاب به تفصیل بیان شده ، اما از نظر من ، سیستم های موجود در این تمدن ها جالبتر هستند

در مصر که پایتختش تبس بوده

همه چیز تدوین شده است

برای همه چیز برنامه دارند

این درست که از جهل و بیسوادی مردم سوء استفاده میشود

این درست که از دین بعنوان افیون توده ها نام می برند

ولی سرگذشت جالب و غریبی است

همیشه باید فقرا باشند تا اغنیا بهره ببرند

  • برباد رفته

من یک هوادارم - قسمت هفتم

هرسال که نه تقریبا همیشه باید حسرت بخوریم

حسرت بازی کردن بازیکنان خوب و عالی در سایر تیم ها و از همه بدتر تیم رقب!!!

وقتی می بینی ستاره جوان تیمت بی هیچ قیمتی به اردوی رقیب می پیوندد

وقتی می بینی چه راحت بازیکنان تیم ملی جوانان و نوجوانان و غیره در تور سایر تیم ها می افتند

وقتی می بینی با جذب هر بازیکنی که حول و هوش 23 سال دارد یک باشگاه درخواست حق رشد می کند

وقتی می شنوی ستاره گسترش فوتبال و بمب خبری آبی ها ، همین چند سال پیش در تست تیم محبوبت حاضر شده ولی کسی تشخیص نداده

آزرده می شوی

دلت می گیرد

پس کجا هستند پیشکسوتان ما

یعنی این تیم با این همه سابقه و طرفدار، استعداد یاب ندارد؟

یعنی تیم ما نمی تواند هر سال 10 تا جوان و نوجوان با سطح بالا را کشف کند؟

من سالهاست با فراز و فرود پرسپولیس شاد شدم

ناراحت شدم

بغض کردم

نالیدم

حتی گریه کردم

خیلی وقت ها پر ستاره بودیم

گاهی تک ستاره

و گاهی بی ستاره

آقا خیلی ساده است

به هر پیشکسوت بفرمائید اگر استعداد نابی را معرفی کردید حق رشدش برای شما

الان تیم رقیب پر شده از بازیکنان تیم ملی جوانان و نوجوانان

ما چه کردیم؟

هیچ سجاد آقائی را دو دستی فرستادیم آن محله؟!

  • برباد رفته

قطره ای از زندگی بزرگ مرد ایران امیر کبیر

امیر کبیر صدر اعظم ایران در زمان ناصرالدین ‌شاه که با دسیسه ‌هاى یک سرى وطن ‌فروش در حمام فین کاشان به قتل رسید در شهر کربلا به خاک سپرده شد.

اینکه چرا او را به کربلا بردند، سوال است و احتمالا براى دور ماندن مردم از مزارش وجلوگیرى از تبدیل آن به میعادگاه مظلومان او را از ایران و ایرانى دور کردند!

اما چیزى که بیش از همه مایه شرمندگی است، این که اکثر قریب به اتفاق ایرانیها نمى دانند مزار این اسطوره تاریخ کجاست!

امروزه با سفرهاى متعدد مردم به عراق و کربلا جاى بسى تاسف است که حتى یکى از کسانی که از عراق بر میگردد نمیداند که امیر کبیر هم در آنجا دفن بوده!

آیا فکر نمى‌کنید که همین عراقی ها به ما نمی خندند که چطور مردى را که بسیارى از داشته هاى امروزمان را مدیون اوهستیم فراموش کردیم؟!

١٦٨ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻭﺍﮐﺴﯿﻨﺎﺳﯿﻮﻥ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺍﻣﯿﺮﮐﺒﯿﺮ ﺁﻏﺎﺯ ﺷﺪ.

ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﺍﻣﯿﺮﮐﺒﯿﺮ خبر ﺩﺍﺩﻧﺪ بعضی از افراد صاحب نفوذ، ﺩﺭ ﺷﻬﺮﺷﺎﯾﻌﻪ ﮐﺮﺩﻩاﻧﺪ ﮐﻪ ﻭﺍﮐﺴﻦ ﺯﺩﻥ ﺑﺎﻋﺚ ﻭﺭﻭﺩ ﺟﻦ ﺑﻪ ﺧﻮﻥ ﻣﯽﺷﻮﺩ!

ﺍﻣﯿﺮﮐﺒﯿﺮ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﻭﺍﮐﺴﻦ ﺁﺑﻠﻪ ﻧﺰﻧﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﭘﻨﺞ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺟﺮﯾﻤﻪ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﺩ.

ﺍﻣﺎ ﻧﻔﻮﺫ ﺳﺨﻦ افراد ﻧﺎ ﺁﮔﺎﻩ در ﻣﺮﺩﻡ بیشتر ﺑﻮﺩ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭﻫﺎ ﭘﻨﺞ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﺑﻠﻪ ﮐﻮﺑﯽ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺯﺩﻧﺪ.

ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻧﯿﺰ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﭘﻨﻬﺎﻥ می‌شدند

ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﭼﻨﺪین ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺁﺑﻠﻪ ﻣﺮﺩند و ﺍﻣﯿﺮﮐﺒﯿﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﺴﺘﻦ ﮐﺮﺩ.

ﻣﯿﺮﺯﺍ ﺁﻗﺎﺧﺎﻥ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺍﻣﯿﺮ ﮐﺒﯿﺮ ﮔﻔﺖ: ﻭﻟﯽ ﺍﯾﻨﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺍﺛﺮ ﻧﺎﺩﺍﻧﯽ ﻣﺮﺩﻩ‌ﺍﻧﺪ. ﺍﻣﯿﺮ ﮐﺒﯿﺮ ﮔﻔﺖ: ﻣﺴﺌﻮﻝ ﻧﺎﺩانی اﺸﺎﻥ ﻧﯿﺰ ﻣﺎ ﻫﺴﺘﯿﻢ.

ﺍﮔﺮ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮐﺎﻓﯽ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ جاهلان ﺑﺴﺎﻃ خرافه و مردم فریبی ایشان ﺭﺍ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ .

این تنها روزی نبود که امیرکبیر گریست؛

ایشان در هزار و صد و هشتاد و هشت روز نخست وزیری خود را، هر شب از جهل و خرافات مردم ایران گریست...

امیرکبیر برای انجام تمام اصلاحات خود که در کتاب "امیرکبیر" نوشته فریدون آدمیت، که به قول آقای خسرو معتضد بهترین کتاب در باره امیرکبیر است،  گریسته است.

آری امیرکبیر و "میجی" امپراتور ژاپن، برنامه اصلاحات خود را همزمان آغاز کردند.

برنامه اصلاحات امیرکبیر بسیار مفصل تر از میجی بود.

مردم ژاپن با میجی همراهی کردند، مطالعه کردند، کار کردند، منافع مردم را برمنافع خود برتری دادند،

تا امروز ژاپن سومین کشور دنیا از نظر اقتصادی و بهترین کشور دنیا در تمام پارامترهای زندگی باشد.

سالانه ۳۰میلیون نفر از مردم ژاپن به آرامگاه میجی در توکیو می‌روند و از اصلاحات او سپاسگزاری می‌کنند.

ولی مردم ایران حتی نمی‌دانند که آرامگاه امیرکبیر روبروی صحن  حسین در کربلاست!

در ﺳﺎﻝ 1395  بیش از ۳۰ میلیون نفر از مردم ایران از کربلا بازدید کرده‌اند ولی اصلا سری به آرامگاه امیرکبیر که درست در حجره جنوب شرقی روبروی صحن امام حسین(ع) است نزده‌اند!

عده ای افراد پرورش یافته با فرهنگ  انگلیس ! از دیرباز فقط مأموری نابود فرهنگ و تمدن و پیشینه و خاموشی ناسیونالیسم ایران  هستند

  • برباد رفته

رابطه مستقیم فکر وسرنوشت

جملات زیر را به علی بن ابیطالب نسبت می دهند:
البته من نتوانستم مستندی برای آن پیدا کنم
ولی بهرحال جملات نغز و زیبائی هستند:

(((مواظب افـکــارت بــــــاش که گفتــارت می شود،
مواظب گفتــارت بــــــاش که رفتـــارت می شود،
مواظب رفتـــارت بــــــاش که عــــادتت می شود،
مواظب عــــادتت بـــــاش که شخصیتت می شود،
مواظب شــخـصیتت بــــــاش که سرنوشتت می شود.)))

این جملات همه  فرایند زندگی انسان را تشریح می کنند
همه عمر اسنانبا این جملات ، تعبیر میشود
هر چه فکر کنی در نهایت همان میشود سرنوشتت
و این جمات توان وقدرت مغز انسان را نشان می دهد
این مغز قدرت دارد تا سرنوشت انسانی را که نه
ملتی را عوض کند
کاش میتوانستم خوب و عالی و مکفی بیندیشم

  • برباد رفته

رهرو راهی که خیلی ها پیموده اند

صیح امروز ،مطابق همه روزها و به رسم کارمندی از خواب بیدار شدم

مناسک مذهبی  و اعتقادیم را به جا آوردم ، با خودم گفتم کمی بخوابم

متاسفانه خیلی دیر بیدار شدم

حرکت کردم  تا به محل کار برسم

آسوده تر از همه

 آن سرباز نیروی انتظامی بود که شبفت شبش را تمام کرده بود

 و منتظر بود تابیایند دنبالش

همه با عجله و بدون رعایت حقوق دیگران

تخته گاز می رفتیم تا تکرا شویم

همان کارهای هر روز

همان آدم ها

همان رفتار های تکراری که اسمش را شخصیت گذاشته ایم

خورشید و دنیا ، میلیاردها صبح مثل امروز را دیده اند

وشاید از محلی که من رد می شوم

در طی اعصار، بسیاری از کسان طی طریق کرده اند

خیلی ها دارا بوده اند

بعضی ها ندار بوده اند

دزد

راه زن

تاجر

کارگر

پولدار

ارباب

ندار

رعیت

هر کس فکری داشته و هدفی

راه را رفته اند

بعضی ها بازگشتند

و خیلی ها نیامدند

اما نقطه مشترک همه این آدم ها

رهگذر بودنشان بوده

حالا این وسط چه کسی برنده واقعی است؟

نمی دانم!!

  • برباد رفته

فلسفه زندگی

پرسیدم : فلسفه زندگی چیست؟

چرا باید بود؟

آمده ایم که چه کنیم؟

جوابی داد که برایم قابل تامل بود؟

آمده ایم تا آدم شویم!!

آمده ایم تا توان بالقوه انسان بودن را به بالفعل درآوریم

همه مسیر پر پیچ و خم زندگی، دایره ای است که باید پیموده شود

ت عیار آدم بودن ما سنجیده شود

اگر آدم شدیم به او می رسیم

ورنه باید انقدر مررت بکشی تا به آنچه مقدر است برسی

قابل تامل بود  هوشمندانه

ببینم چند مرده حلاجم

  • برباد رفته
به جز از عشق
که اسباب سرافرازی بود
آزمودیم همه
کار جهان بازی بود